با فروپاشی اوکراین در اطراف آنها، کارکنان فناوری اطلاعات کدگذاری می کنند

در حالی که روسیه همچنان به اوکراین حمله می کند، یک کارمند فناوری اطلاعات اوکراینی روی لپ تاپ خود در زیرزمین نشسته است.
آندری کورچینسکی/لینکداین

در 24 فوریه، اکثر ساکنان خارکف در ساعت 5 صبح با همان صدا از خواب بیدار شدند: انفجارها. روسیه تهاجم خود به اوکراین را با حمله به مناطق نظامی اطراف شهرهای بزرگ از جمله خارکف و کیف آغاز کرده بود.

در پی موج اولیه انفجارها، وحشت به وجود آمد. انفجارها از کجا می آمدند؟ آیا موارد بیشتری در راه بودند؟ آیا تمام شهر بمباران می شد؟ اما یک چیز واضح بود: جنگ شروع شده بود.

همانطور که همسایگان من در اورگان با نگرانی به آن نگاه می کردند، من احساس وحشت خاصی کردم. در نقش من به عنوان رئیس مهندسی اینجا در Digital Trends Media Group، از راه دور بر تیمی متشکل از 9 نفر مستقر در خارکف نظارت می کنم. من بیش از 13 سال است که با مردم این شهر کار می کنم و با بسیاری از آنها ارتباط نزدیک برقرار کرده ام. آنها مرا در خانه هایشان پذیرفته اند، با خانواده هایشان ملاقات کرده ام و با هم خندیده ایم.

بنابراین از آنجایی که دنیای آنها در هفته گذشته زیر و رو شده است، من داستان های آنها را از دور تماشا کرده و شنیده ام. و من احساس وظیفه می کنم که آنها را به اشتراک بگذارم. در حالی که زندگی پناهندگان اوکراینی به خوبی مستند شده است، معضل منحصر به فرد کارگران فناوری اوکراین به ویژه عجیب است. از طریق صفحه نمایش لپ تاپ، بسیاری خود را در دنیای بیرونی می بینند که به چرخش خود ادامه می دهد، در حالی که واقعیت شخصی آنها به معنای واقعی کلمه در اطراف آنها فرو می ریزد.

تیم کوچک من نوک کوه یخ است. به گفته گارتنر، تخمین زده می‌شود که 85000 تا 100000 کارمند فناوری برون‌سپاری شده اوکراین را خانه می‌دانند، و خارکف یک مرکز اصلی برای شرکت‌های توسعه برون‌سپاری مانند Ciklum، NIX Solutions، Sigma Software Group و Exadel است. چه متوجه شوید یا نه، بسیاری از دستگاه‌ها و برنامه‌هایی که ما روزانه استفاده می‌کنیم توسط مردم اوکراین توسعه می‌یابند.

در اینجا داستان آنها است.

داستان آنا

آنا، یک کارمند فناوری اطلاعات در اوکراین، پشت میز می نشیند و یک لپ تاپ در مقابل خود دارد.
آنا لارلیگینا

آنا چند ساعت پس از شروع بمباران وقتی تماس گرفت، گفت: "آنها ما را بمباران می کنند." من نمی فهمم چرا، اما آنها ما را بمباران می کنند.

پس از موج اولیه انفجارها، هر 9 مهندس ما تصمیم گرفتند: آیا همه وسایلم را بسته بندی کنم و خانه ام را ترک کنم؟ یا اینجا بمانم و به طور بالقوه جانم را به خطر بیندازم؟

آنا تصمیم گرفت بماند. او و همسرش صاحب خانه ای در خارکف هستند و دخترشان را در آنجا بزرگ کردند. اگر می رفتند پس کجا می رفتند؟ او تیمی متشکل از 53 توسعه دهنده و آزمایش کننده تضمین کیفیت (QA) را در خارکف رهبری می کند و مسئولیت پروژه های نرم افزاری متعددی را برای مشتریان خود در خارج از کشور بر عهده دارد. ماندن تضمین می کند که او می تواند با تیم در تماس بماند، اینترنت قابل اعتماد داشته باشد و امیدوارم به کار و حمایت از خانواده خود ادامه دهد.

متأسفانه روز بعد یک انفجار برق را به خانه او برد. او با خانواده اش در طبقه پایین جمع شده بود، تشک ها روی زمین، پرده ها کشیده شده بود و چراغ ها خاموش بودند. آنها در طول روز و شب بارها صدای انفجار و آتش توپخانه را شنیدند. آنا گفت: "حال ما خوب است، اما من در این شب می ترسم."

پس از دو روز بدون برق، برق دوباره روشن شد و به او و همسرش اجازه داد تا با مشتریان خارج از کشور ارتباط برقرار کنند. علی‌رغم همه ابهاماتی که پیرامون او وجود داشت، او می‌خواست اطمینان حاصل کند که پروژه‌هایی که مسئولیت آنها را بر عهده داشت می‌توانند ادامه داشته باشند و برای همه اعضای تیمش شغل فراهم کند.

اما هر چه بیشتر در خارکف می ماندند، به نظر می رسید که وضعیت بدتر می شد. «مردم زیادی کشته شدند. خانواده‌های زیادی نابود شدند،» آنا در سیستم پیام‌رسانی شرکت ما که معمولاً برای بحث درباره ویژگی‌ها و اشکالات جدید استفاده می‌کنیم، عزاداری کرد. هیچ کس زندگی و شهرهای ما را برنمی‌گرداند.»

بسیاری از اعضای تیم از خانه های خود به کار ادامه دادند. وقتی آژیر حمله هوایی به صدا درآمد، کامپیوترهای خود را جمع می کردند و به سمت پناهگاه می رفتند. این کار باعث حواس پرتی و راهی برای گذراندن زمان بین به‌روزرسانی‌های خبری در مورد وضعیت تهاجم شد.

شش روز پس از انفجارهای اولیه، آنا و اکثریت تیمش تصمیم گرفتند خانه های خود را ترک کرده و به غرب فرار کنند. آنا به ما گفت: "وضعیت هر روز بدتر می شود." غیرنظامیان به هدف حملات هوایی و بمباران تبدیل شده بودند.

اما سفر در جاده ها پیچیده شده بود. بیشتر پل‌های این منطقه توسط نیروهای اوکراینی برای حفاظت از شهر تخریب شده بود. بسیاری از جاده‌ها مملو از ترکش و دیگر زباله‌های ناشی از درگیری‌های مداوم در روزهای قبل بود. یک لاستیک پنچر در حین رانندگی می‌تواند آنها را در بیرون، در میانه زمستان، در طول جنگ رها کند. مسیر دور از شهر شامل عبور از میان مزارع در جاده‌های خاکی و سپس یک روز کامل رانندگی پس از رسیدن به آسفالت بود.

مقصد آنها نوشدارویی نبود. غرب اوکراین مملو از شهروندان آواره شده بود که همه به دنبال دور شدن از خط مقدم بودند. آنا گفت: «پیدا کردن یک آپارتمان یا هتل سخت است. "همه چیز مشغول است."

اتحادیه اروپا به شهروندان اوکراینی اجازه ورود به اتحادیه اروپا و اقامت حداکثر تا سه سال را می دهد، اما دولت اوکراین به هیچ مردی بین 18 تا 60 سال اجازه خروج از کشور یا حتی سوار شدن به قطارهای غرب از شهر را نمی دهد. در عوض، آنها باید بمانند و به شدت تشویق می شوند که در ارتش ثبت نام کنند و از کشور خود دفاع کنند. آنهایی که پشت سر می‌مانند باید بین غرق شدن در خانه‌هایشان یا به خطر انداختن جانشان برای جنگیدن برای کشورشان تصمیم بگیرند.

آنا با خانواده و بسیاری از اعضای تیم توسعه اش در حال فرار است. او در مورد مقصد نهایی آنها یا مدت زمانی که ممکن است آن مکان امن باشد مطمئن نیست. تلاش برای برقراری ارتباط با مشتریان و ارائه هر نوع انتظاری برای آنها غیرممکن است. پروژه هایی که تیم او از آنها حمایت می کند در حال توقف هستند و حتی اگر برخی از تیم بخواهند کار کنند، نمی دانند تا چه زمانی می توانند کار کنند. دو نفر از تیم او تصمیم گرفته اند به ارتش بپیوندند و برای اوکراین بجنگند.

داستان یوجین

یوجین کاراچفسف و پسرش یاروسلاو.
یوجین کاراچفسف و پسرش یاروسلاو. یوجین کاراچفسف

یوجین یک توسعه دهنده و رهبر تیم ارشد است که برای یک شرکت توسعه کوچک و برون سپاری به نام Techstack در خارکف کار می کند. حتی قبل از تهاجم، او به فکر ترک اوکراین افتاده بود، اما ریشه های عمیق او این تصمیم را دشوار کرد. همسر او یک کافی‌شاپ زنجیره‌ای رو به رشد در مراکز خرید مختلف در خارکف راه‌اندازی کرده است و پسر 5 ساله‌شان در آستانه شروع مدرسه بود. هر کدام والدینی دارند که در نزدیکی زندگی می کنند. ترک اوکراین به معنای فشار دادن مجدد زندگی ای است که آنها به تازگی ساختن خود را در خارکف آغاز کرده بودند.

هنگامی که آنها با صدای انفجار در آن پنجشنبه سرنوشت ساز از خواب بیدار شدند، تصمیم برای آنها گرفته شد. آن‌ها تا جایی که می‌توانستند وسایل را با هم داخل ماشینشان انداختند و به سمت غرب رفتند، بدون اینکه بدانند به کجا می‌روند.

خروج از شهر به طرز وحشتناکی کند بود. یوجین به خاطر می‌آورد: «من 16 ساعت متوالی رانندگی کردم. بسیاری از مردم همین کار را می‌کردند و پست‌های بازرسی در مسیر ایجاد شده بود که مقامات اوکراینی هر خودرویی را متوقف می‌کردند تا هویت افراد داخل هر خودرو را بررسی کنند.» این باعث ایجاد ترافیک طولانی مدت در بسیاری از نقاط در مسیر غرب شد.

یوجین روز بعد به شهر کروپیونیتسکی رسید، که معمولاً فقط شش ساعت رانندگی داشت. علیرغم خستگی زیاد، آنها نمی توانستند برای مدت طولانی آرام بنشینند: آنها فقط یک سوم راه را در سراسر کشور طی کرده بودند. خانواده قبل از اینکه یک روز کامل رانندگی کنند تا به ترنوپیل، در حدود 370 مایلی دورتر، بروند، یک روز استراحت کردند. روز بعد، آنها تا مرز اسلواکی به شهر کوچکی در کوهستان به نام اوژهرود رسیدند.

این سفر برای پسر جوان یوجین سخت بود. یوجین به یاد می آورد: "وقتی ما به یاروسلاو رسیدیم سبز به نظر می رسید زیرا او بسیار خسته بود." چهار روز رانندگی تمام خانواده را خسته کرده بود. یاروسلاو خیلی جوان است تا بفهمد چه اتفاقی در حال رخ دادن است، و اینکه چرا کسی می خواهد این نوع درد و ویرانی را بر مردم اوکراین تحمیل کند.

همسر یوجین، اولنا، تمام کافی‌شاپ‌هایش را پشت سر گذاشت و مطمئن نبود که غارت می‌شوند یا ساختمان‌هایی که در آن هستند، پس از بازگشت همچنان پابرجا هستند. اگر برگردند آپارتمان آنها هنوز مملو از دارایی های شخصی بسیاری است که وقت جمع کردن آنها را نداشتند.

هر سه آنها اکنون با سایر همکاران در ازغرود در خانه مشترک هستند. آنها می توانند از نظر فیزیکی مرز را ببینند، اما نمی توانند بدون پشت سر گذاشتن یوجین از آن عبور کنند.

وسایل خانواده یوجین کاراچفسف در یک اتاق کوچک پخش شد.
یوجین کاراچفسف

یوجین به عنوان یک رهبر در شرکت خود، مسئولیتی بیش از خانواده خود را بر عهده دارد. TechStack برای پیگیری ایمنی کارمندان خود، به هر رهبر 10 نفر را داد تا بررسی کنند. آنها چت های گروهی تلگرامی تشکیل دادند و از آنها برای ردیابی مکان یکدیگر و تعیین اینکه آیا به چیزی نیاز دارند استفاده کردند. حدود نیمی از شرکت از شهر گریختند، در حالی که نیمی دیگر باقی ماندند. بسیاری از آنها روزها و شب های خود را در زیرزمین مجتمع آپارتمانی خود یا در ایستگاه های مترو در سرتاسر شهر می گذرانند.

یوجین اکنون همه چیز را روز به روز پیش می برد. او در نوشتن کد استعداد دارد، نه شلیک اسلحه. او می‌ترسد خانه‌ای را که در آن اقامت می‌کنند را ترک کند، زیرا او می‌داند که با آن مواجه خواهد شد. فقط همسرش برای تهیه وسایل خانه را ترک می کند. او به کار خود ادامه می دهد، اما اگر تهاجم نزدیکتر شود یا کشور دست به دست شود، مطمئن نیست که این مدت چقدر ادامه خواهد داشت.

آینده ای نامعلوم

در حالی که روسیه همچنان به اوکراین حمله می کند، یک کارمند فناوری اطلاعات اوکراینی روی لپ تاپ خود در زیرزمین نشسته است.
آندری کورچینسکی/لینکداین

داستان های آنا و یوجین منحصر به فرد نیستند. صنعت توسعه برون سپاری که زمانی پر رونق بود در اوکراین در پرتگاه سقوط ایستاده است. توسعه دهندگان انفرادی و کارکنان فناوری از لذت بردن از یک بازار کار فوق العاده داغ با افزایش حقوق به خوش شانسی برای داشتن شغل تبدیل شده اند.

کارکنان IT برای کار و حفظ امنیت شغلی خود فشار داخلی را احساس می کنند، اما فاقد مسکن پایدار، برق یا اینترنت هستند. برای کسانی که در شهرها مانده اند، حتی دسترسی به غذا و آب سالم نیز مشکل شده است. خانه های کوچک، آپارتمان ها و پناهگاه های زیرزمینی به دفاتر بداهه تبدیل شده اند.

اکثر بازارها اکنون فقط پول نقد دریافت می کنند و صف ها می تواند بیش از یک ساعت باشد. دستگاه های خودپرداز نیز در حال اتمام هستند. چک کردن با خانواده و دوستانی که در سرتاسر کشور پراکنده هستند مانند شغل دوم شده است.

برای کسب‌وکارهای فناوری اطلاعات که این کارگران را استخدام می‌کنند، چالش یکبار استعاری «روشن نگه داشتن چراغ‌ها» بیش از حد واقعی شده است. چگونه می‌توان کاری انجام داد وقتی حتی نمی‌توانید به کارگرانتان تضمین دهید که آب تمیز دارند، به‌ویژه برق ثابت و Wi-Fi؟ وقتی به این کارگران در سراسر کشور پراکنده هستند، چگونه حقوق می دهید؟ چگونه می توانید کسب و کار جدیدی را در یک منطقه جنگی به دست آورید؟

چالش ها مارپیچ می شوند. اما مشاغل و کارگران به طور یکسان در حال مبارزه هستند. برای آنها کار فقط به معنای درآمد ثابت نیست، بلکه به معنای حفظ بخشی از زندگی عادی است که پشت سر گذاشته اند.