مرد آهنی یک لباس زره دارد. ثور یک چکش جادویی دارد. نگهبانان کهکشان منیت های بزرگی دارند.
در اولین ماجراجویی بازی ویدیویی خود، با عنوان مناسب Marvel's' Guardians of the Galaxy ، خودخواهی این تیم ابرقهرمانی نامناسب به نمایش گذاشته شده است. آنها راه خود را از طریق مبارزه با شوخی می کنند، گویی هر نبرد یک بازی سافت بال شرکتی است. آنها با یکدیگر بحث می کنند که چه کسی در کشتن مکعب های ژلاتین حساس بهتر است. در مرکز همه چیز Star-Lord قرار دارد که سخت ترین وظیفه ای که یک رهبر می تواند با آن روبرو شود بر عهده دارد: مدیریت تیم.
Marvel's Guardians of the Galaxy یک بازی ابرقهرمانی هوشمندانه است که انتظارات ژانر را به نفع مکانیکهای گیمپلی که مناسبتر با تیم عجیب و غریب آن است، کنار میگذارد. "بازی تیمی انفرادی" یک ریف به خوبی اجرا شده روی Mass Effect است که هم در داخل و هم در خارج از جنگ کار می کند. یک بسته پاک نشده و دارای اشکال، تیم را به پایین می کشاند، اما طرفداران Guardians از جزئیات بازی در داستان خود خوشحال خواهند شد.
مدیریت نفس
روی کاغذ، نگهبانان کهکشان مارول فروش سختی دارد. یک بازی Guardians که در آن شما فقط می توانید به عنوان Star-Lord بازی کنید و در عین حال برای قهرمانان به ظاهر سرگرم کننده تر مانند Rocket Raccoon و Groot فرمان صادر کنید؟ این واقعیت که این یک بازی تکنفره و بدون بازی مشترک است، در نگاه اول یک اشتباه به نظر میرسد. خوشبختانه، Eidos-Montréal تماس درستی را در اینجا برقرار کرد – و این یک تماس الهامبخش است. این یک بازی در مورد تکرار فانتزی های قدرت هالیوود نیست، بلکه نشان می دهد که مدیریت شخصیت های بزرگ چقدر دشوار است.
این بازی با موفقیت ایده هایی را از عناوین Mass Effect و Telltale برای ایجاد مکانیک های هوشمند مدیریت تیم وام گرفته است. به عنوان مثال، مکالمات خدمه پر از درختان گفتگو است که تصمیمات تاثیرگذاری را در مسیر ایجاد می کند. در یک سکانس، Star-Lord باید زمان کافی را برای هک کردن یک سیستم با پرت کردن حواس یک شرور با سوالات آزاردهنده راکت بخرد. وقتی با موفقیت آن را مدیریت میکنم (من در مزاحم بودن متخصص هستم)، در واقع میبینم که بعداً مأموریت را تغییر میدهد و باعث میشود احساس کنم یک رهبر تیم موفق هستم.
در برخی از انتخاب ها نیز طنین احساسی وجود دارد. وقتی دراکس سعی میکند راکت را از بالای صخره ببرد تا پل را گسترش دهد، گزینهای به من ارائه میشود که درکس را بر روی راکت بگذارم یا از راکت دفاع کنم. من دومی را انتخاب می کنم و به من می گویند "راکت این را به خاطر خواهد آورد." در حالی که مطمئن نیستم که در نهایت چگونه بر داستان تأثیر میگذارد (هر چه شما انتخاب کنید پایان یکسان است)، احساس میکنم راکت بعد از آن لحظه بیشتر به من اعتماد میکند. حس واقعی تیم سازی در طول ماجراجویی وجود دارد، زیرا من با دقت به نحوه پراکندگی موقعیت های پرتنش و آسیب رساندن به احساسات می پردازم.
مدیریت تیم در مبارزه نیز به همان اندازه اندیشیده شده است. Star-Lord اساساً می تواند با باز کردن یک منو و دستور دادن به هر یک از چهار هم تیمی خود برای اجرای حرکاتی که دارای خنک کننده هستند، ترافیک را در طول مبارزات هدایت کند. هر شخصیت دارای تخصص خاص خود است. گروت نوعی شخصیت دفاعی است که از ریشه های خود برای نگه داشتن دشمنان در جای خود استفاده می کند، در حالی که گامورا حملات سنگین از برد نزدیک را انجام می دهد. تا زمانی که تواناییهای همه باز شده باشد (هر شخصیت چهار توانایی میگیرد)، نقش همه را میدانم و میتوانم اکشن را با توجه به نقاط قوت آنها کارگردانی کنم.
خوشبختانه کنترل شخصیت های دیگر سرگرم کننده است، زیرا مجموعه حرکتی خود Star-Lord خیلی هیجان انگیز نیست. او میتواند به اسلحه شلیک کند یا با حملات غوغایی بدون وزن به دشمنان ضربه بزند که باعث تمسخر مرد عنکبوتی میشود. هنگامی که او توانایی های اصلی تفنگ را به دست آورد، کمی عمق بیشتری پیدا می کند، مانند شلیک الکتریکی که می تواند دشمنان را در جای خود بیهوش کند، اما نقاط قوت او بیشتر به عنوان یک هادی است تا یک نوازنده.
با این حال، این دقیقاً به همین دلیل است که Guardians کار می کند. اگر شخصیتهای دیگر را نادیده بگیرید و تواناییهای آنها را اختیاری بدانید، Star-Lord در نبرد کاملاً نابود میشود. او به همان اندازه که آنها به او نیاز دارند به گامورا، راکت، دراکس و گروت نیاز دارد. ممکن است تیم با هم دعوا کند و سر هم داد بزند، اما آنها با هم به عنوان یک خانواده ناکارآمد قویتر هستند – و اگر شما هم این را بپذیرید، بازی بهتر بازی میکند.
با الهام از کمیک
در حالی که اگر فیلم شگفتانگیز Guardians of the Galaxy در سال 2014 نبود، احتمالاً این بازی وجود نداشت، نسخه بازی ویدیویی بسیار بیشتر به ریشههای کتاب کمیک تیم متعهد است. داستانی پر بار و کهکشانی را روایت می کند که پر از شخصیت ها، مکان ها و لباس های کمیک است. این تقریباً مانند توسعهدهنده Eidos-Montréal تصور میکرد که دنبالهای نخواهد داشت و سعی کرد تا آنجا که ممکن است تاریخ را در خود جای دهد، و آن را مانند یک اقتباس قطعی (کامل با سگهای فضانورد سخنگو) به نظر میرساند.
همه تخممرغهای عید پاک مانعی نمیکنند که داستانی شگفتانگیز و تکاندهنده است که در آن هر قهرمان یک قوس کامل میگیرد. در حالی که شوخی های کنایه آمیز زیادی وجود دارد، لحظات صمیمانه جایی است که داستان می درخشد. در یکی از موضوعات داستان راکت راکون باید بر ترس خود از آب غلبه کند. این کار بهعنوان یک گنگ در حال اجرا شروع میشود که تیم از آن برای مسخره کردن راکت استفاده میکند، اما به لحظهای مهم برای رشد شخصیت تبدیل میشود. The Guardians همیشه حال و هوای ضعیفی داشت و رمان واقعی آن برای انجام یک بازی ابرقهرمانی که شخصیت را بر قدرت ها اولویت می دهد.
به لطف صداگذاری قوی بازی، قوسهای شخصیت بهویژه خوب کار میکنند. در حالی که بازیگران از همتایان خود در فیلم سرنخهایی میگیرند، به نظر نمیرسد کسی در اینجا تأثیری داشته باشد. نولان نورث بدون زحمت کمدی و تراژدی را در تصویر راکت راکون متعادل میکند، در حالی که آدام هرینگتون طیف وسیعی از احساسات را از عبارت «من گروت هستم» بیرون میکشد.
لحظات کمدی بازی بیشتر از لحظات لطیف آن یک کیسه مختلط است. نه به این دلیل که فیلمنامه خنده دار نیست، بلکه به این دلیل که جوک های زیادی وجود دارد. نگهبانان بدون توجه به آنچه انجام می دهند دائماً شوخی می کنند. به ندرت لحظهای پیش میآید که دیالوگی در آن اتفاق نیفتد، با مکالمههایی که اغلب به یکدیگر برخورد میکنند و ناگهان متوقف میشوند، زیرا یکی دیگر آغاز شده است. این که دیالوگهای منحصربهفرد زیادی در بازی وجود دارد بسیار تاثیرگذار است – من به ندرت در طول بازیام خطهای تکراری را میزنم – اما رگبار تکلاینرهای شخصیتهایی که دائماً فریاد میزنند، میتواند باعث رنده شود. اولین فیلم Guardians یک شورش خنده است، اما تصور کنید اگر با این سرعت بیش از 16 ساعت ادامه پیدا کند.
یکی از تأثیرات فیلم که کار می کند، اتکای بازی به موسیقی دهه 80 است . هنگامی که یک متر ویژه در نبرد پر می شود، Star-Lord می تواند تیم را برای جمع شدن گروهی با هم فرا بخواند و یک سخنرانی انگیزشی بر اساس نیازهای تیم بسازد. انجام این کار باعث افزایش آسیب موقت به همه می شود، اما همچنین باعث می شود که آهنگی در نبرد پخش شود. حضور در وسط یک مبارزه پرتنش با یک رئیس قدرتمند، لذت واقعی دارد، اما امتیاز دراماتیک با «نگران نباش، شاد باش» جایگزین شود .
در حالی که کل تجربه ممکن است در برخی مواقع مانند بیش از حد حسی به نظر برسد، با چرخاندن مدرج به طور مداوم روی 11، دیدن یک بازی ابرقهرمانی با چنین حس منحصر به فردی از سبک هیجان انگیز است. در اینجا احترام آشکاری برای مواد منبع وجود دارد و بازی به همان اندازه که یک جشن تاریخی از این فرنچایز است، به نظر می رسد که ورود مناسب به فرهنگ همیشه در حال گسترش آن است.
تجربه نسل آخر
نگهبانان در طول ماجراجویی خود با بسیاری از ابرشرورهای تهدیدآمیز مبارزه میکنند، اما نمیتوانند قدرتمندترین بدها را از بین ببرند: حشرات. نه مانند حشرات – آنها تعداد زیادی از آنها را می کشند. اما نگهبانان کهکشان مارول یک ماجرای ناامیدکننده ناپایدار است. از مشکلات گرافیکی گرفته تا اشکالاتی که نیاز به بارگذاری مجدد ایست بازرسی دارند، این حس وجود دارد که شاید Square Enix باید برتری هر بازی 2021 دیگری را می گرفت و این یکی را کمی به تعویق می انداخت.
برخی از باگ ها مسخره هستند، اما بازی شکن نیستند. در یک سکانس، من در حال قدم زدن در یک سلول زندان به صورت اول شخص هستم. به میلهها فشار میدهم و ناگهان کرهی چشمهایم که بهطور واقعی به تصویر کشیده شدهاند، از جلوی سرم بیرون میآیند. ناراحت کننده، اما جزئی. مسائل دیگر آشکارتر است. گاهی اوقات تا زمانی که بازی را بارگیری مجدد نکنم کادرهای گفتگو روی صفحه باقی می مانند. در مواقع دیگر، من خودم را در یک رویارویی نبرد محبوس میبینم زیرا دشمن ناپدید شده است، اما بازی هنوز فکر میکند که آنها زنده هستند. یک پچ یک روزه قرار است برخی از مشکلات جدیتر آن را برطرف کند، اما شکی نیست که بازی قبل از اینکه تجربهای روان باشد، نیاز به تنظیم دقیق دارد.
گذشته از اشکالات، این عنوان از نظر بصری متناقض است. با سیارات بیگانه پر جنب و جوش که در یک پالت رنگ صورتی و بنفش روشن آغشته شده اند، گاهی اوقات می تواند یک لذت واقعی باشد. در مواقع دیگر، به نظر واضح است که بازی به نوعی نگهدارنده نامناسب انتقال نسل فعلی کنسول است. چهره ها می توانند کمی ترسناک به نظر برسند، در حالی که جلوه های بصری بزرگ مانند انفجار می توانند در اطراف لبه ها خشن باشند. این یک معامله شکنی نیست، اما ژانر ابرقهرمانی با تماشایی زندگی می کند و می میرد. Guardians of the Galaxy برخی از هیجان های هالیوودی را ارائه می دهد، اما بودجه آن در لحظات دیگر کم به نظر می رسد.
بهترین مقایسه ای که می توانم در اینجا انجام دهم با Star Wars Jedi: Fallen Order است . اون بازی یه کمانی داشت که فکر میکنم با Guardians اتفاق بیفته . بازی اصلی بسیار سرگرم کننده بود، اما در یک حالت باگ عرضه شد که بازیکنان آن را حذف کردند. این روزها، این نوعی از بازی است که بازیکنان هر زمان که در فروش باشد، قاطعانه به دیگران توصیه می کنند. من تصور می کنم که در اینجا نیز چنین خواهد بود. ممکن است در زمان عرضه، نگهبانان کهکشان مارول را نادیده بگیرید، اما قلب، جذابیت و خلاقیت کافی در اینجا وجود دارد که آن را به یک فیلم ضعیف در فصل تعطیلات تبدیل کنید. مناسب است، فکر نمی کنید؟
برداشت ما
نگهبانان کهکشان مارول آن چیزی که بازیکنان انتظار دارند را انجام نمی دهد – و این برای بهترین است. با تمرکز بر مدیریت تیم، Eidos-Montréal میتواند بازیهایی مانند Mass Effect را به روشهای خلاقانه گسترش دهد. هدایت ترافیک در نبردها یک تجربه ارزشمند است و انتخابهای دیالوگ در واقع سنگینی عاطفی دارند. این تمیزترین تجربه نیست. اشکالات، مشکلات گرافیکی و مبارزات ضعیف Star-Lord باعث میشود که احساس کند میتوانست از زمان بیشتری در فر استفاده کند، اما دیدن یک بازی مارول که تفکرات زیادی در مورد اینکه چه مکانیکی برای قهرمانانش مناسبتر است، هیجانانگیز است.
آیا جایگزین بهتری وجود دارد؟
Marvel's Spider-Man: Miles Morales یک داستان ابرقهرمانی واقعا فشرده است که از نظر فنی بسیار تمیزتر است. اگر می خواهید بازی چند نفره داشته باشید، Marvel's Avengers هم اکنون در Xbox Game Pass در دسترس است.
چقدر طول می کشد؟
در مجموع 16 فصل وجود دارد که هر فصل به طور میانگین حدود یک ساعت است. کل ماجراجویی بین 15 تا 20 ساعت طول می کشد، بسته به اینکه چقدر به طور کامل برای کلکسیون ها شکار می کنید.
آیا باید آن را بخرید؟
آره. در حالی که اطراف لبهها خشن است، Marvel's Guardians of the Galaxy یک بازی ابرقهرمانی جذاب با ایدههای تازه و فراوان است – و تعداد زیادی تخم مرغ عید پاک برای نگه داشتن طرفداران مارول.