در اوایل فیلم The Banshees of Inisherin ، فیلم جدید درخشان مارتین مکدونا، نویسنده و کارگردان، سیوبهان (کری کاندون) از برادرش، پادریک (کالین فارل) سوالی میپرسد که به وضوح مدتهاست ذهن او را درگیر کرده است. «آیا تا به حال تنها میشوی، پادریک؟» او می پرسد. "آیا من هرگز تنها می شوم؟ آیا هرگز تنها می شوم؟ امروز با همه چیست؟» پادریک کمی قبل از اینکه از اتاق بیرون بیاید پاسخ می دهد. او، به ویژه، به سوال سیوبهان پاسخ نمی دهد. شاید به این دلیل است که او نمی داند چگونه به آن پاسخ دهد. یا شاید به این دلیل است که پاسخ واضح است – در واقع آنقدر واضح است که حتی پرسیدن هم فایده ای ندارد. البته ، پادریک تنها می شود. چه کسی در یک جزیره کوچک ایرلندی مانند Inisherin نیست؟
برای پادریک، تنهای ذاتی خانه اش تا حد زیادی توسط یک چیز دور نگه داشته شده است: دوستی دیرینه او با کولم دوهرتی (برندان گلیسون)، یک ویولونیست با استعداد. با این حال، زمانی که کولم در شروع فیلم The Banshees of Inisherin تصمیم میگیرد که دیگر نمیخواهد با کشاورز سادهاندیش و غافل فارل دوست شود، زندگی پادریک زیر و رو میشود. تصمیمی که ظاهراً ناشی از نارضایتی خود کولم از زندگیاش نیست، هم او و هم پادریک را مجبور میکند تا با بخشهایی از خود و زندگیشان روبرو شوند که یا هرگز متوجه آن نشدهاند یا مدتهاست که تصمیم گرفتهاند نادیده بگیرند.
چیزی که از این حسابها بیرون میآید نه تنها بهترین فیلم جدایی سال است، بلکه دنبالهای مناسب برای In Bruges است، درام تحسینشدهای که برای اولین بار گلیسون، فارل و مکدونا را گرد هم آورد. در اینجا، در آخرین سفر خود، مکدونا از فروپاشی یک دوستی استفاده میکند تا همه چیز را از جنگ داخلی ایرلند گرفته تا راههایی که بیماریهای روانی اغلب نه تنها بر یک فرد، بلکه بر کسانی که دوستشان دارند نیز تحت تأثیر قرار میدهد، لمس کند. نه از زمان همکاری قبلیشان، گلیسون، مکدونا و فارل با چنین مطالب عاطفی احشایی و ظریف سروکار نداشتند، اما هر سه از The Banshees of Inisherin موفقتر از قبل ظاهر شدند.
جدا شدن سخت هست
در اوایل دهه 1920، Banshees of Inisherin در زمانی اتفاق می افتد که ایرلند هنوز در میانه جنگ داخلی بدنام خود است. علیرغم این واقعیت، تنها نشانههای جنگی که به نظر میرسد به ساکنان بانشیس جزیره مرکزی اینیشرین میرسد ، گهگاه رگبار توپها و ستونهای نازک دود است که از آن سوی دریا قابل مشاهده است. در حالی که این آثار خون ریزی به طرز شومی در هوا باقی مانده است، با این حال، خشونت خود جنگ، با شروع The Banshees of Inisherin ، هنوز به سواحل جزیره همنام فیلم نرسیده است.
همه چیز وقتی تغییر می کند که کلم گلیسون تصمیم می گیرد دوستی خود را با پادریک فارل خاتمه دهد. دومی، قابل درک است که تصمیم کولم را به خوبی نمی گیرد. با این حال، وقتی پادریک مکرراً خواستار شنیدن توضیح منطقی برای تغییر نگرش دوستش میشود، کولم اولتیماتوم بیرحمانهای را مطرح میکند: هر بار که پادریک کلم را اذیت میکند، یکی از انگشتانش را قطع میکند. بنابراین تنها راه پادریک برای جلوگیری از خونریزی این است که ارتباط خود را با کولم کاملاً قطع کند.
مانند بسیاری از بهترین اختراعات نمایشی مک دونا، اولتیماتوم کولم با تهدید خشونت درونی و بیرونی همراه است. مک دونا، به نوبه خود، هرگز احساسات و افکاری را که کلم گلیسون را به چنین فضای ذهنی تلخ و خشونت آمیزی سوق داده است، توضیح نمی دهد. درعوض، نویسنده به اعمال کولم اجازه میدهد خودش صحبت کند، و تصمیم او برای تهدید به آسیب رساندن به خود به جای پادریک فارل، در نهایت همه چیزهایی را که باید در مورد مسائل شخصی کولم بدانیم، به ما میگوید.
یک جفت اجرای عالی سرب
هر دو Colm و Pádraic، از بسیاری جهات، توسط مکدونا بسیار نازک ترسیم شدهاند. در دست اجراکنندگان کمتر، ممکن است حتی به عنوان یک نت مواجه شوند. در حالی که گلیسون و فارل به هیچ وجه خارج از خطوط طرح اصلی مکدونا نقاشی نمیکنند، اما آنها را با رنگ کافی پر میکنند تا کولم و پادریک را به دو تا از به یاد ماندنیترین شخصیتهایی تبدیل کنند که احتمالاً در آن خواهید دید. -صفحه نمایش امسال
آشنایی مک دونا با گلیسون و فارل همچنین به او اجازه میدهد تا با هر یک از نقاط قوت آنها بازی کند. به عنوان مثال، توانایی گلیسون برای متشکل به نظر رسیدن حتی در مواجهه با هرج و مرج مطلق، به او کمک کرده تا در طول سالها حضور منحصربهفردی در صفحه نمایش داشته باشد. اما در اینجا، خونسردی استوار گلیسون به محض اینکه مشخص شود که رفتار مطمئن و آرام کولم چیزی بیش از یک حجاب نازک برای پوشاندن احساس ناامیدی خودسرانه او نیست، به تأثیر ویرانگری می رسد. در مقابل او، کالین فارل از همان نوع نوسانات عاطفی بهره می برد که مک دونا در زمانی که نزدیک به 15 سال پیش با هم در بروژ کار کردند، مورد توجه قرار گرفت.
به یک معنا، نوبت فارل در «بانشیهای اینشرین» حتی شبیه به معکوس اجرای او در بروژ است. در آن درام سال 2008، فارل نقش شخصیتی را بازی میکرد که سختی و ظلم اولیهاش سرانجام از بین رفت تا افسردگی و احساس گناهی که در تمام مدت او را عذاب میداد آشکار کند. اینجا، در Banshees of Inisherin ، بیگناهی پادریک به تدریج از بین میرود تا اینکه تنها تلخی و خشم او باقی میماند. تغییر شخصیت در عوض تماشای دلخراش و وحشتناک است، و فارل از آن نهایت استفاده را میکند و عملکردی را ارائه میدهد که ممکن است بهترین عملکرد حرفهای او تا کنون باشد.
یک دنیای کاملاً درک شده ایرلندی
خارج از گلیسون و فارل، کری کاندون و بری کیوگان دو نقش آفرینی خیره کننده را به عنوان بازیگران اصلی The Banshees از Inisherin انجام می دهند. به عنوان سیوبهان، خواهر پادریک، کاندون به عنوان صدای ثابت و یگانه عقل در میان هرج و مرج فزاینده ناشی از دشمنی غیر ضروری کولم و برادرش عمل می کند. در همین حال، کیوگان بار دیگر با نوبت به نقش دومینیک، خود را به عنوان یکی از هیجانانگیزترین بازیگران جوان هالیوود تثبیت میکند، فردی بدجنس شهری که شخصیت گستاخیاش شکاف دردناکی را بین او و بسیاری از ساکنان دیگر اینشرین ایجاد کرده است.
کیوگان، کاندون، فارل و گلیسون با هم زندگی واقعی را در دنیای منزوی و طنزآمیز و البته اغلب مالیخولیایی The Banshees of Inisherin می بخشند. به عنوان فیلمی در مورد دو دوست که به طور ناگهانی و خشونت آمیز توسط قطع ارتباط خود از هم جدا می شوند، جدیدترین مک دونا، بسیار شبیه شخصیت های درون آن، یک اثر دلخراش و بی وقفه صادقانه است. با این حال، این تنها دوستی کولم و پادریک نیست که مکدونا در فیلم «بانشیهای اینشیرین» در ذهن دارد.
در حالی که ممکن است به نظر برسد که اینشرین در دنیای کوچک خود وجود دارد، مک دونا به وضوح نشان می دهد که این جزیره عاری از همان مشکلاتی نیست که قرن ها بشریت را درگیر کرده است. این نکته هرگز بهتر از فیلم « بانشیهای اینشرین » که مکدونا بهطور مختصر پادریک فارل را نشان میدهد که در سکوت به تماشای ستونهای دود دوردست به هوا میچرخد، نمیپردازد. آنها بهطور شگفتانگیزی شبیه آنهایی هستند که پادریک در ابتدای فیلم دید، اما برخلاف آنهایی که به سرزمین اصلی ایرلند تعلق داشتند، این دودهای جدید از همان فضایی میآیند که خانهای در نزدیکی اینشرین است. به نظر می رسد که خشونت راهی برای به جا گذاشتن آثار خود حتی در تنهاترین مکان ها دارد.
Banshees of Inisherin از جمعه 14 اکتبر به روی پرده سینماها می رود.