بتمن به عنوان یکی از تأثیرگذارترین ابرقهرمانان تمام دوران، نزدیک به 83 سال است که بخشی از فرهنگ پاپ بوده است. در طول این مدت، شوالیه تاریکی از یک ابرقهرمان سنتی و جنایتکار به یک هوشیار پیچیده و غمانگیز تبدیل شده است که برای مرتبط ماندن با زمان همگام است. شخصیت کتاب های مصور او ممکن است آشفته و آشفته باشد، اما شخصیت پردازی او یکپارچگی دارد، حس وفاداری به هسته اصلی اش که او را به عنوان یکی از قهرمانان سنگ بنای دی سی تثبیت کرد.
این ثبات تا حد زیادی در تصویرهای لایو اکشن او وجود نداشت. Caped Crusader تجسم های زیادی داشته است که هر کدام به شیوه خاص خود متمایز و خاص هستند. برخی به خوبی دوگانگی ذاتی بتمن را به تصویر کشیدند، و به درستی با شخصیت های بروس وین و بتمن شعبده بازی کردند. دیگران ترجیح دادند بیش از حد روی یک طرف تمرکز کنند، که به ناچار منجر به عملکرد ناقص شد. با این حال، همه این بازیگران به میراث ماندگار بتمن کمک کردند و جایگاه خود را در پانتئون رو به رشد اجراهای به یاد ماندنی فیلم های کمیک بوک تثبیت کردند.
9. جورج کلونی
قبلاً به اندازه کافی درباره بتمن و رابین نوشته شده است، تا جایی که شهرت بد فیلم بسیار بیشتر از هر سهم واقعی آن در افسانه های بتمن است. در مرکز این آشفتگی رنگهای نئونی، جورج کلونی قرار دارد که به وضوح احساس ناراحتی میکند و آرزو میکند که کاش میتوانست هر جای دیگری باشد. به اعتبار کلونی، او حداقل شخصیت پلی بوی بروس وین را میخکوب می کند که اکثر بازیگران دیگر قادر به تعریف آن نیستند. وین کلونی بی زحمت است، یک سوپراستار بدون نیاز به انجام کاری غیر از لبخند زدن به آن لبخند بیهوده.
با این حال، بتمن او به سادگی وحشتناک است، زیرا قهرمان معمولی رواقی بسیار پرحرف است و اصلاً ترسناک نیست. این کمکی نمی کند که کلونی به وضوح از ارائه خطوط خود خجالت می کشد. در مورد او، درد ناشی از ترومای گذشته نیست، بلکه فیلمنامه ای وحشتناک از آکیوا گلدزمن است.
8. ایین گلن
تیتان ها تا حدودی در میان طرفدارانش شهرت لکه دار دارد، اما برای حفظ آن تلاش زیادی کرد. نمایش برای درک بسیاری از شخصیتهای کلاسیک خود تلاش میکند و نسخه آن از بتمن نمایانگر کامل رویکرد تصادفی آن است. برداشت ایین گلن از شوالیه تاریکی بیشتر آلفرد است تا بتمن. او به هیچ وجه شبیه فیزیک شخصیتی نیست و لهجه انگلیسی گلن در ناخوشایندترین زمان ها ظاهر می شود. تایتان ها در مورد پارانویای بروس و مسائل مربوط به اعتماد مطرح می شود و مردی شکست خورده و شکست خورده را نشان می دهد که توانایی خود را در برقراری ارتباط با دیگران از دست داده است.
با این حال، این اشتباه فاحش را مرتکب میشود که او را بیدقت نشان میدهد، و این همان چیزی نیست که بروس وین است. بروس وین به قدری اهمیت می دهد که تمام زندگی خود را وقف ماموریتی می کند که می داند هرگز انجام نخواهد داد اما نمی تواند آن را رها کند. گلن در تجسم ناامیدی بروس کاملاً خوب عمل می کند، اما نمایش اطراف او به او احترامی که شایسته اوست نمی گذارد.
7. آدام وست
آدام وست همیشه بتمن تمام نسلی که در کنار او بزرگ شده اند، خواهد بود. سریال بتمن 1966 در بهترین حالت خود قرار داشت، تمرینی در کمدی که به واقع گرایی، ثبات یا معقول بودن اهمیت چندانی نداشت. حواسپرتترین جنبههای کمیک را در بر میگیرد و مضحک بودن مردی را که لباس خفاش میپوشد و با جنایتکارانی که لباس دلقک و گربه پوشیده است، میجنگد. آدام وست در بیشتر زمان نمایش خود در نقش بتمن در نقش یک هیبو با حسن نیت بازی می کرد که به اندازه شرورانی که با آنها روبرو می شد بی خبر بود، بدون اینکه اثری از بزرگترین کارآگاه جهان که تجسم های بعدی او را مشخص کند.
از قضا، بروس او بیشتر در کنار هم قرار می گرفت و کمتر ولخرجی بود، اگرچه عمدتاً برای داستان های فرعی عاشقانه استفاده می شد. بروس وست بازیکن نهایی بود، بیشتر جیمز باند تا وین پلیبوی. با این حال، خوب یا بد، برداشت غرب خفاش را در فرهنگ عامه برای بیش از یک دهه تعریف کرد. اجرای او ممکن است برای بیننده مدرن مضحک به نظر برسد، اما برای والدین و پدربزرگ و مادربزرگ آنها، آدام وست همیشه بتمن خواهد بود.
6. بن افلک
Batman v Superman: Dawn of Justice یکی از تفرقه انگیزترین فیلم های اخیر است که دلیل خوبی هم دارد. عشق و نفرت زیادی وجود دارد، زیرا فیلم به نوعی در برخی جنبه ها بیش از حد پیچیده و در برخی جنبه ها به طرز مضحکی ساده است. برداشت بن افلک از شوالیه تاریکی که با مجموعه کتاب های کمیک The Dark Knight Returns اثر فرانک میلر زندگی می کند و می میرد، یکی از جنجالی ترین جنبه های فیلم است. او بزرگتر از زندگی، عظیمالجثه، شرور و تهاجمی است، نزدیکترین بتمنی است که تا به حال به یک بیرحم خواهد رسید.
فیزیک بدنی افلک تحسین برانگیز است و مسلماً بهترین برداشت در مورد اینکه چگونه یک ابرقهرمان کتاب های مصور در زندگی واقعی به نظر می رسد تبدیل شده است. با این حال، وین او عملکرد را پایین میآورد، زیرا آنقدر تکبعدی است که نمیتواند خشم دائمی را که تقریباً در هر صحنه ابراز میکند، به دقت بفروشد. و در حالی که افلک و هنری کاویل تمام تلاش خود را می کنند تا رقابت اصلی را بفروشند، کافی نیست که یک درگیری قانع کننده بین دو شخصیت ایجاد کند که بهتر از سایر شخصیت ها یکدیگر را درک می کنند.
5. دیوید مازوز
دیوید مازوز یک مزیت غیرمنصفانه نسبت به سایر تصویرگران بتمن دارد، زیرا او پنج فصل کامل را برای کشف و توسعه این شخصیت در اختیار داشت. با این حال، از آنجایی که گاتهام یک پیش درآمد است، او همچنین در مضیقه است زیرا او فقط بروس وین را به تصویر می کشد و هرگز فرصت پوشیدن لباس بتنی را پیدا نمی کند. او به طور خلاصه در لحظات پایانی نمایش، در صحنه ای که با توجه به اینکه مازوز به وضوح یک نوجوان است، احساس ناخوشایندی نمی کند. با این حال، این بازیگر نقش بروس وین فوقالعادهای را بازی میکند، پر از عصبانیت که توسط هورمونهای نوجوانی تشدید شده است، او ناامیدانه از کمک میخواهد اما نحوه انجام آن را مشخص نیست.
از بسیاری جهات، او بیشتر شبیه پسر بتمن، دامیان وین است تا بروس، که رویکردی فوق العاده جذاب برای این شخصیت است. گاتهام در چند دنیای رسانه ای بزرگ دی سی برای نمایشی که پنج فصل ادامه داشت تا حدودی دست کم گرفته می شود. با این حال، ممکن است یکی از بهترین تلاشهای DC در حافظه اخیر باشد، به لطف یک رویکرد تاریک مناسب به منبع منبع که هرگز خودش را خیلی جدی نمیگرفت و به خاطر برداشت قانعکننده مازوز از دردهای رو به رشد یک میلیاردر آسیب دیده، که هرگز آزاردهنده و تقریباً همیشه قانعکننده نیستند. .
4. وال کیلمر
به راحتی می توان از کمک های وال کیلمر به میراث شوالیه تاریکی تخفیف داد. علیرغم داشتن دو مناظر جویدن جیم کری و تامی لی جونز، Batman Forever به یاد ماندنی ترین اثر در کانن بتمن نیست. با این حال، کیلمر چیزهای زیادی را برای برداشت خود از Crusader Caped به ارمغان می آورد، حسی از جاذبه که در فیلم وجود ندارد.
کیلمر در نقش وین به خوبی جذابیت و رواقی را در هم می آمیزد، هرگز به طور کامل وارد شخصیت پلی بوی زنانه نمی شود، اما همچنان مظهر نشانه های اولیه قدرت و ثروت است که باعث می شود هیچ کس مانند ادوارد نیگما او را تحسین نکند. به عنوان بتمن، او سختگیر و آرام است و خونسردی خود را نشان می دهد که به آرامی نشان می دهد که چقدر از همه چیز خسته شده است و تمام تلاش خود را می کند تا نگاه جوئل شوماخر را نسبت به فرنچایز محترمانه نشان دهد. کیلمر غم و اندوه بروس را روی آستین کت و شلوار لاستیکی خود می پوشید و بدون زیاده روی آن را آشکار می کرد. او فهمید که بتمن در درد زندگی می کند، به خود اجازه می دهد آن را احساس کند، بدون اینکه هرگز اجازه دهد آن را تسخیر کند.
3. رابرت پتینسون
بتمن مورد انتظار مت ریوز شاید بهترین برداشت از شوالیه تاریکی در صفحه نمایش بزرگ باشد. بتمن بیشتر یک داستان پلیسی تا یک ماجراجویی ابرقهرمانی، رویکردی فراواقع گرایانه را اتخاذ می کند که سه گانه کریستوفر نولان را در مقایسه با آن کم رنگ می کند. رابرت پتینسون برای بتمن خود رقتهای زیادی به ارمغان میآورد. او تحمیل می کند بدون اینکه بزرگ باشد و بدون نیاز به گفتن یک کلمه ارعاب کننده است. بتمن پتینسون، ساکت و مراقب، اول یک کارآگاه و بعد یک جنگنده است.
در حالی که بتمن پتینسون واقعاً دقیق است، بروس وین او ناامید کننده است. فقدان کامل نماهای معمولی وین، همراه با علاقه اولیه فیلم به کاوش در شخصیت بتمن، باعث می شود تصویری کج و بیراه به نظر برسد. مانند بسیاری از تفسیرهای امروزی شوالیه تاریکی، بتمن با این فرض نادرست عمل می کند که بتمن شخصیت واقعی است و بروس وین نقاب است. با این حال، این شخصیت دو شخصیت متمایز اما به همان اندازه مرتبط در درون خود دارد، و با نادیده گرفتن فعالانه یکی در خدمت داستانش، یعنی بتمن ، و در نتیجه به تصویر کشیدن پتینسون، نمیتواند احساس ناقصی داشته باشد.
2. کریستین بیل
برای بهتر و باید گفت بدتر، کریستین بیل و نولان شوالیه تاریکی را برای همیشه بازتعریف کردند. رویکرد فراواقعگرایانه نولان به این شخصیت، ژانر کتابهای مصور را متحول کرد و دنیایی را ارائه کرد که در آن بتمن میتوانست وجود داشته باشد و کار کند. با انجام این کار، کارگردان تمام نشانه های بازیگوشی این ژانر را کنار گذاشت، چیزی که پروژه های آینده دی سی از آن تقلید خواهند کرد. بیل این ایده را رایج کرد که بتمن شخصیت واقعی است، رویکردی که در چارچوب سه گانه کار می کند حتی اگر خیانت به شخصیت واقعی باشد.
با این حال بتمن بیل همان بتمن است، مردی شکنجه شده و همیشه خسته که در مسابقه ای می دود که می داند هرگز پایان نخواهد یافت. بتمن نمیخواهد متوقف شود، زیرا معتقد است همیشه چیزی برای دادن به شهری خواهد داشت که از او میترسد و اغلب از او متنفر است. به درستی، بروس او یک فکر بعدی است، یک پسر کوچک ثروتمند فقیر که تمام تلاشش را می کند تا بی خیال و خوشحال به نظر برسد. به وضوح یک عمل است، اما هیچ کس اهمیتی نمی دهد زیرا او بروس وین است. علاقه اصلی سه گانه شوالیه تاریکی به بتمن است و از بروس در این فرآیند غفلت می شود. و با این حال، چگونه کسی می تواند بحث کند وقتی که بیل در مورد Crusader Caped آنقدر خوب است؟
1. مایکل کیتون
رویکرد سورئال تیم برتون به Crusader Caped منحصر به فرد اما ناهموار است. برای شروع، بدیهی است که او بیشتر از خود خفاش مجذوب شرورها شده است. جک نیکلسون، دنی دویتو، میشل فایفر و کریستوفر واکن همگی کانون توجه شوالیه تاریکی را میدزدند، تصدیق نامحسوسی از ثروتمند بودن گالری سرکشان خفاش. با این حال، مایکل کیتون در نقش بتمن و بروس وین چیزهای زیادی برای دوست داشتن دارد. او زمان کافی برای بررسی کامل هر یک از طرفین شخصیت را ندارد، اما ماهیت آنها را درک می کند.
کیتون بهعنوان بتمن، فردی متین، تیزبین و دقیق است و میخواهد کار را تمام کند و به سراغ کار بعدی برود – و میداند که همیشه کار بعدی وجود خواهد داشت. به عنوان بروس، او بدون پیچیدگی است، به اندازه کافی جذاب است که ویکی ویل کیم بیسینجر را جذب کند، اما به اندازه کافی دور است که سلینا کایل فایفر را از خود دور کند. کیتون مسلما بهترین ترکیب بتمن/بروس را ارائه میکند، ترکیبی منحصربهفرد از نور و تاریکی که به بینندگان اجازه میدهد تا بدانند که او کسی است که باید با او حساب کنند، علیرغم اینکه هرگز کاملاً دلیل آن را نمیدانند.