مگالوپولیس
2.5 / 5 ★★☆☆☆ جزئیات امتیاز
"مگالوپولیس را می توان با خیال راحت هم به عنوان یک پروژه شور رادیکال و هم یک فاجعه گیج کننده توصیف کرد"
✅ جوانب مثبت
- این یک چشم انداز کاملاً بدون سازش است
- برخی از تصاویر خیره کننده است
- جنون شگفت انگیزی وجود دارد
❌ منفی
- از نظر فلسفی مبهم است
- فیلمبرداری می تواند زشت باشد
- طرح یک آشفتگی پر زحمت است
Megalopolis نزدیک به 40 سال در تخیل فرانسیس فورد کاپولا زندگی کرد و او تقریباً نیمی از آن زمان را صرف تلاش برای ساخت آن کرد تا طرح جسورانه خود را به واقعیت تبدیل کند. تماشای اوج دیرهنگام این تلاشها – رویای تب پر زرق و برق و مضحک که صفحههای IMAX این آخر هفته را پر میکند و احتمالاً هیچ چیز دیگری – به سختی میتوان این تصور را ایجاد کرد که فیلم عمدتاً هنوز در تخیل او زندگی میکند. افسانه جدید هالیوود با پرداخت مبلغی حدود 120 میلیون دلار از سرمایه کارخانه شراب سازی خود، با اثری ظاهر شد که با دخالت استودیوها به خطر نیفتاد. اما اگر او به دیدگاه گونزو خود وفادار بماند، به آن شکلی بسیار کمتر بتن – و ظریفتر – نسبت به آسمانخراشهای قدرتمند صحنه فیلم، منهتن مدرنی که بر اساس تصویر در حال فروپاشی روم باستان ساخته شده، داده است.
جنجال پیرامون تولید پر دردسر این حماسه عجیب و غریب، تهدیدی برای تحت الشعاع قرار دادن خود فیلم بوده است، اگرچه شاید این برای پروژه ای با چنین اهداف آشکارا نمادین مناسب باشد. مگالوپولیس حتی قبل از نمایش قطبی آن در جشنواره فیلم کن، یک جشن بود: به ازای هر سینمافیلی که برای ادای احترام به یک پیروزی خاص از یک استاد زنده آماده می شد، یک لوبیا پیشخوان آماده بود تا زبانشان را در یک شکست پرهزینه «غیر مسئولانه» بکوبد. اگر این فیلم جای تعجب داشته باشد آیا هر دو طرف را راضی می کند، که می توان آن را با خیال راحت هم به عنوان یک پروژه شور رادیکال وینتیج دهه 1970 و هم یک فاجعه گیج کننده توصیف کرد؟ به طور طبیعی، تمام بحث های تب و تاب در مورد فیلم منعکس کننده داستان آن است، که در آن یک رویاپرداز بزرگ همه چیز خود را وقف پیگیری غیرممکن می کند.
آن رویاپرداز یکی از سزار کاتیلینا است، معمار درخشان و متکبر رم جدید، شهری از آینده و گذشته که مانند بنای یادبودی برای تصور عمومی از آمریکا به عنوان امپراتوری دیگری است که قرار است از درون سقوط کند. نقش سزار را آدام درایور، یکی از معدود ستارگان سینمای معاصر بازی میکند که میتواند کیفیتی اسطورهای، نمادین و یک انسانیت غنی و شکنجهشده را به یکباره منتقل کند. (جای تعجبی نیست که او همچنان به عنوان خالقان خداگونه انتخاب می شود، مانند سوپراستار قدرتمند ضد کمیک آنت و غول شیطان سرعت بسیار غیرداستانی فراری ). دگرگونی اتوپیک رم جدید آسان است که او را جانشین فیلمساز بدانیم، اگرچه کاپولا با آشکار ساختن اینکه دشمن قهرمان، شهردار فاسد سیسرو (جیانکارلو اسپوزیتو) با نام «فرانسیس»، این قرائت را پیچیده تر می کند.
سزار برای رسیدن به ایده آل خود برای یک جامعه کامل، به عنصری مرموز به نام مگالون نگاه می کند که می تواند زمان را متوقف کند و فضا را تغییر دهد. حتی قبل از اینکه کاپولا خاطرات را بر روی سطوح تکه های شناور خود پخش کند، بیننده ممکن است مگالون را به عنوان استعاره ای از ابزار یک فیلمساز درک کند. علاوه بر سزار، تنها کسی که می تواند اثرات این ماده را ببیند، جولیا (ناتالی امانوئل از بازی تاج و تخت ) است، یک فرد اجتماعی اهل باشگاه که اتفاقاً دختر شهردار نیز هست. طبیعتاً او با دشمن پدرش وارد یک عاشقانه شکسپیر می شود.
داستان عشق آنها قرار است هسته مگالوپولیس باشد ، اما گرمای زیادی بین سزار و جولیا وجود ندارد، هر چند که بازیگران تلاش میکنند برخی از آنها را تولید کنند. مانند بقیه بازیگران، آنها نقش شخصیتها را به اندازه مفاهیم بازی نمیکنند: جاهطلبی، خیانت، امید، و غیره. دیالوگهای کاپولا به شدت نمایشی، مملو از واردات، مملو از نقل قولهایی از رالف والدو امرسون و The Bard است. (در یک نقطه، در طی یک کنفرانس مطبوعاتی که بر روی گذرگاههای چوبی معلق مشرف به یک محل ساخت و ساز برگزار شد، درایور مونولوگ «بودن یا نبودن» را از هملت ارائه میکند .) کاپولا از کارتهای عنوان حکاکی شده برای تکرار و تکرار روایت لارنس فیشبرن استفاده میکند. که نقش راننده وفادار سزار و گروه کر یونانی فیلم را بازی می کند. در حقیقت، به نظر می رسد همه افراد فیلم از روی یک لوح سنگی می خوانند.
نمایشها به سمت کاریکاتور گرایش پیدا میکنند، گویی بازیگران میجنگند تا با کمد لباسهای کالیگولا -کاسپلیشان یا مناظر شانههای شانهکرده اطلس سرگردان نشوند . Aubrey Plaza ( Agatha All Along ) به عنوان گزارشگر تشنه قدرت وای پلاتینیوم با صدای بلند خون آشام می زند. او به عنوان معشوقه سزار شروع می کند، اما در نهایت با عموی بانکدار ثروتمند کثیف خود، همیلتون کراسوس سوم (جان وویت) ازدواج می کند. در همین حال، شیا لابوف در نقش پسر عموی حسود سزار که به پشت خنجر می زند، عرق می خندد و قهقهه می زند، که تبدیل به یک پوپولیست نسبتاً ترامپی می شود که مصمم است نارضایتی طبقه پایین روم را به سلاح تبدیل کند. کاپولا با بیان اینکه او عمداً بازیگران «لغو شده» را استخدام کرده است، به یک نکته آزاردهنده تبلیغاتی اشاره کرده است، اگرچه ارزش این را دارد که چگونه بیشتر آنها را به عنوان شرور انتخاب کرده است. با این اوصاف، داستان فرعی درباره تلاش دشمنان سزار برای ایجاد یک رسوایی جنسی برای ویران کردن او با اتهامات اخیر علیه کارگردان و سابقه او در دفاع شدید از یک مجرم محکوم می شود.
پس از دههها توسعه، مگالوپولیس نمیتواند یک سلسله تجربیات گذشته کاپولا را منعکس کند: کمی از ملودرام گانگستری پدرخوانده ، کمی از تئاتری بودن One From the Heart ، کلی از دیوانگی مطلق او. اختراعات اواخر دوران شغلی مانند جوانی پس از جوانی . از نظر ظاهری، فیلمی که بیش از همه به آن شباهت دارد، اقتباس مهیج کاپولا از دراکولای برام استوکر است ، چه با ترکیبهای توهمآمیز آن. البته آن فیلم با سلولوئید باشکوه فیلمبرداری شد. در اینجا، سینماتوگرافی دیجیتال بیش از حد به تصاویر برنزی او ظاهر روشن و صاف یک بازی کامپیوتری اشاره و کلیک می دهد.
با این حال، مناظری برای دیدن در این افسانه فوقالعاده خیالانگیز وجود دارد. اگر درام انسانی در مگالوپولیس ناخوشایند باشد، زمانی که کاپولا در حال کنار گذاشتن واقعیت برای منطق رویاهای پر زرق و برق است، فیلم به طور قابل توجهی شروع می شود. مجسمهها آه میکشند، برای مدت کوتاهی زندگی میکنند و سپس در کنار ساختمانها فرو میروند. دست غول پیکری از ابرها دراز شده تا ماه را بگیرد. سزار از فراز شهر، به طور نامطمئن بر روی تیرهای ساختمانی یا کانودل روی سطح یک ساعت غول پیکر قرار دارد، منطقه شهری خود را بررسی می کند. زمانی که ماهوارههای روسی از آسمان شروع به سقوط میکنند و طوفان تگرگ ایجاد میکنند که منعکسکننده وحشت یازده سپتامبر است، کاپولا وحشت را بهصورت شبحهای خفهکنندهای به نمایش میگذارد که با درخشش آتش جهنم در کنار ساختمانها قرار میگیرد. این فیلم یک دقیقه چشمان شما را خیره میکند و لحظهای دیگر با صدایی که دارد آزارشان میدهد.
بخش طولانی میان فیلم در مدیسون اسکوئر گاردن، که بهعنوان یک کولوسئوم با ارابهسواری، دویدن، و یک ستاره پاپ باکره که از سقف پایین میآید، مانند یک سوپر بول نیمهفیلم، با طنزهایی از طیف گسترده داستانهای Southland تجسم میکند . اما نباید از فیلمی که 40 سال در حال ساخت است، توقع روزآمدی بیش از حد داشت. آن حاملگی بی پایان، مگالوپولیس را ، چه خوب و چه بد، از هرگونه انتقاد خاص دوره ای از آزمایش آمریکایی دور کرده است.
این هوشمندانه تر است که به دنبال جنون فرقه-بازیگر باشیم. این فیلمی است که در آن اوبری پلازا نقشه ابرشرور خود را در حالی که شیا لبوف به او حمله میکند، ترسیم میکند، و در آن جان وویت در حالی که از نعوظ بسیار بالایی برخوردار است، تیرهایی را به سمت بستگان مکر خود شلیک میکند. مطمئناً در مورد صحنهای شنیدهاید که سزار دیوار چهارم را میشکند تا به سؤالی که در طول فیلم به صورت زنده پرسیده میشود پاسخ دهد – یک حیله تماشایی که احتمالاً به سالنی نزدیک شما نمیآید . چیزی که نشنیده اید، شیوه ای است که راننده می گوید «باشگاه». میتوانید دهها لحظهی پریشان را از مگالوپولیس انتخاب کنید و آن را شبیه به اوج نابغهی دیوانه کنید. اما انصافاً میتوان گفت که این فیلم میتواند جذابتر باشد – و چه باور کنید چه نه، طولانیتر. در دقیقه 138، عملاً از آخرین مرحله خود میگذرد و توطئه علیه سزار را به یک مونتاژ رضایتبخش تبدیل میکند.
قهرمان ما نهایتاً اعلام میکند: «ما به یک بحث بزرگ درباره آینده نیاز داریم» و پایان تز کاپولا را خلاصه میکند، امید او برای عصر جدیدی از راهحلهایی که توسط متفکران بزرگ جهان ابداع شده است. با وجود تمام انحناهای عجیب و غریبش، این یک حماسه نسبتاً احساسی است. مگالون واقعی معلوم می شود … عشق است. (نه، جدی.) البته، ممکن است خوشبینی کاپولا – انتخاب او برای ساختن فیلمی درباره سقوط ضرب المثل رم که میگوید سقوط روم اجتنابناپذیر نیست – متاثر شویم – در حالی که هنوز پرتره او از اتوپیا مبهم است و گلدار با توجه به تمام سالهایی که کارگردان این پروژه را در ذهنش تغییر میدهد، فکر میکنید او به نتیجهای اساسیتر از این رسیده است: «ما میتوانیم آن را به نحوی انجام دهیم!»
از نظر دراماتیک و فلسفی، Megalopolis به سختی منسجم می شود. به نظر می رسد که حتی در تحقق بعید آن نیز تحقق نیافته است، باز هم بیشتر یک ایده درخشان از یک فیلم است تا خود فیلم. اما با کاپولا، یک قلع و قمع عصبی که به خاطر بازگشت دوباره و دوباره به داستان های بزرگ گذشته اش شناخته شده است، هیچ برشی به طور قطعی قطعی نیست. شاید او به جستجوی حقیقت مگالوپولیس ادامه دهد . چرا نباید پرتره ای از آمریکا به عنوان یک اثر همیشگی در حال پیشرفت شبیه به خود یک اثر در حال پیشرفت باشد؟
Megalopolis اکنون در سالنهای منتخب، از جمله برخی از صفحههای نمایش IMAX در حال پخش است. برای اطلاعات بیشتر از نوشته های AA Dowd، از صفحه Authory او دیدن کنید .