The Walking Dead سهم خود را از افت و خیز داشته است. هنگام رتبهبندی فصلهای سریال مردگان متحرک ، نمیتوان انکار کرد که این سریال در فصلهای هفتم و هشتم خود افت کرد، اما در فصلهای 9 و 10 توانست به شکوه اولیه خود بازگردد . The Walking Dead با فصل یازدهم خود به پایان رسید. 2022، اما این فرنچایز با اسپین آف های متعدد ادامه می یابد. اینها عبارتند ازWalking Dead: Dead City و Walking Dead: Daryl Dixon ، که هر دو برای فصل دوم تمدید شده اند، و اسپین آف اخیر 2024 با محوریت Rick and Michonne The Walking Dead: The Ones Who Live .
با این حال، وقتی صحبت از نسخه اصلی به میان میآید، چه فصلی با رتبهبندی بالا باشد یا نه، هر فصل سریال The Walking Dead دارای قسمتهای کمارزششده است. در بسیاری از موارد، این اپیزودها نه آنچنان هولناک بودند و نه مملو از واکرهای وحشتناک و داستان های محوری بودند. اما آنها به دلایل مختلفی مهم بودند، و این 10 مورد در میان کم ارزش ترین آنها قرار می گیرند.
10. When the Dead Come Knocking (فصل 3، قسمت 7)
مگی (لورن کوهان) و گلن (استیون یوئن) تازه عاشقانه خود را در این مرحله آغاز کرده بودند. اما عشق عمیقی که او نسبت به او احساس می کرد، زمانی که آن دو ربوده شدند و در اتاق های جداگانه بسته شدند، کاملاً نمایان شد. زمانی که فرماندار (دیوید موریسی) به مگی دستور می دهد تا پیراهن و سوتین خود را در بیاورد، این یک نقطه عطف برای زن است و نشان می دهد که او چقدر قوی و خشن شده است. همچنین یک لحظه جدیتر برای نمایش است، که شخصیت را در وضعیتی آسیبپذیر نشان میدهد که باعث میشود بینندگان از احتمال اتفاقی که میافتد احساس ناراحتی کنند. این منجر به یکی از قهرمانانهترین لحظات اولیه گلن نیز شد، زیرا او وارد عمل شد تا یک واکر را در حالی که بسته بود پایین بیاورد، و این شخصیت را تبدیل به شخصیت مورد علاقه طرفداران کرد که در نهایت تبدیل شد.
این همچنین قسمتی است که مرل (مایکل روکر) با فرماندار وفاداری خود را تضمین می کند و اطمینان می دهد که از برادرش جانبداری نمی کند. این لحظه قلب بینندگانی را که در این مرحله معتقدند که مرل را نمی توان نجات داد، آزار می دهد، هر چند که مشتاق رستگاری او هستند.
9. Killer Within (فصل 3، قسمت 4)
T-Dog (IronE Singleton) یکی از محبوب ترین شخصیت های اصلی سریال The Walking Dead بود و مرگ او به شدت طرفداران را تحت تأثیر قرار داد، به خصوص که او خود را فدا کرد تا کارول (ملیسا مک براید) را نجات دهد. او به شخصیت مورد علاقه طرفداران تبدیل شد و مطمئن شد که مرگ فداکارانه او بیهوده نبود.
در همین حال، طرفداران انتظار داشتند که آندریا (لوری هولدن) با توجه به نقش او در کمیک، در سریال دوام بیاورد. اما این آغاز پایانی است برای طرفدارانی که او را ریشهدار میکنند، زمانی که او خودش را به فرماندار تبریک میگوید و تصمیم میگیرد در وودبری بماند. مهمتر از همه، این یک قسمت حیاتی برای مگی، کارول و ریک (اندرو لینکلن) است زیرا لوری (سارا وین کالیز) متوجه میشود که از زایمان جان سالم به در نمیبرد و از مگی میخواهد که او را قطع کند و جودیت را نجات دهد.
این یک نقطه عطف برای کارل (چندلر ریگز) است، زیرا او تصمیم می گیرد قبل از اینکه مادر مرده خود را به زامبی تبدیل کند، به او شلیک کند. هم کارل و هم مگی در این قسمت برای همیشه تغییر میکنند و ریک را در مسیری غمانگیز قرار میدهد تا با مرگ همسرش و تولد فرزندی که اکنون تبدیل به او شده است، برخورد کند.
8. Four Walls and a Roof (فصل 5، قسمت 3)
پدر گابریل (گابریل استوکس) یکی از قانعکنندهترین نقشهای سریال را داشت، بنابراین تماشای مجدد قسمتی که در آن اعتراف کرد که گناهش را به خاطر حبس کردن اعضای کلیسا از کلیسا در حالی که دنیا سقوط کرده بود، یادآور همه چیزهایی است که او برای جبران آن تلاش میکرد. او در زمان کشف یک پوسته مرد بود، اما همچنان ایمان خود را حفظ کرد. هنگامی که او از مگی میخواهد که اعمال فجیع در کلیسا انجام ندهد، و آن را «خانه خداوند» مینامد، او پاسخ میدهد که «فقط چهار دیوار یک سقف است»، بیانیهای گویا از یک دختر مزرعهدار سابق کلیسا. اما بدتر از آن این است که چگونه این قسمت نشان می دهد که چگونه ریک بیشتر شبیه شین (جان برنتال) شده است، زیرا او گرث (اندرو جی. وست) را به طرز وحشیانه ای به قتل رسانده است که در محراب کلیسا زانو زده است. طرفداران همچنین ممکن است متوجه مقایسههای وهمآوری با نحوه خیره شدن گرت برای رحمت به ریک در حالی که زانو زده است، شوند، همان کاری که ریک در فصل بعد با نگان (جفری دین مورگان) انجام داد.
مرگ باب (لارنس گیلارد جونیور) در این قسمت نیز تغییر مهمی را در ساشا (سونکوا مارتین-گرین) نشان میدهد که بعداً با از دست دادن برادرش تایریز (چاد کلمن) تشدید میشود. این لحظات باعث نزدیکی فزاینده او با آبراهام (مایکل کودلیتز) و تصمیم نهایی او برای قربانی کردن خود برای گروه شد.
7. What Happened And What's Going On (فصل 5، قسمت 9)
جدای از مرگ شخصیت مورد علاقه طرفداران Tyreese، این قسمت بسیار متفاوت از قسمت های دیگر بود، به همین دلیل است که آنقدرها مورد توجه قرار نمی گیرد. اما تغییر در لحن و گام نتیجه می دهد. این اپیزود دارای قلب است، بسیار احساسی است، و بازگشت چندین شخصیت را نشان می دهد، البته فقط به عنوان رویا.
در حالی که از گاز گرفتن واکر خود و مبارزه با مرگ دچار توهم می شود، تایریز همه را از فرماندار گرفته تا بث (امیلی کینی)، لیزی (برایتون شاربینو) و باب می بیند. آنها به او اطمینان می دهند که او به هدف خود رسیده است و می تواند رها کند. این یک اپیزود وجودی است که روند ذهنی رفتن از انسان به مرده را روشن می کند. برای نمایشی که به شدت درباره مرگ است، این اپیزود یک خروج خوشایند بود که شاید تا مدت ها بعد طرفداران به طور کامل از آن استقبال نمی کردند.
6. هنوز (فصل 4، قسمت 12)
بث قبل از اینکه داستان او به طور کامل بیان شود، پیش از موعد درگذشت. اما چیزی که طرفداران او را بیشتر دوست داشتند، ارتباط عمیقی بود که او با داریل (نورمن ریدوس) داشت، که حال و هوای برادر بزرگتر و خواهر کوچکش داشت. او در زمان مرگ 18 ساله بود، بسیار جوانتر از داریل، اما نمی توان منکر پیوند مشترک این دو شد.
این قسمت بخشی از فصلی بود که در هر قسمت بین افراد مختلف گروه به عقب و جلو می رفت. در حالی که نسبت به سایرین کمکمتر بود، جنبه عمیقتر و حساستر داریل را مورد بررسی قرار داد و دلشکستگی عظیم او را در مورد مرگ بث ایجاد کرد. داریل به بث اهمیت میدهد، سعی میکند چیزهایی را به او بیاموزد، و او را به گونهای تنبیه میکند که گویی فرزند نوجوانش است که مانند یک دختر بچه دانشگاهی رفتار میکند. او همچنین برای اولین بار از نظر احساسی صحبت می کند و به گناه خود برای مرگ هرشل (اسکات ویلسون) اعتراف می کند و حتی به خاطر آن گریه می کند. این جنبه نرم تری از طرفداران داریل است که مدت ها منتظر دیدن آن بودند.
5. What We Become (فصل 10، قسمت 13)
در طول سریال، طرفداران همیشه به این فکر میکردند که اگر شخصیتها با یک گروه متفاوت روبرو میشدند، چه مسیری را طی میکردند. این اپیزود با محوریت Michonne (Danai Gurira) با ارائه نسخه ای جایگزین از شخصیت از طریق توهمات خود به این موضوع می پردازد. اگر به نظر انحراف از لحن معمول The Walking Dead است، اینطور است. اما استقبال خوبی بود.
ویرژیل (کوین کارول) معرفی میشود و او آدم خوبی به نظر میرسد تا اینکه یک چای توهمزا برای میشون سرو میکند و سپس او را در یک سلول به دام میاندازد. او شروع به دیدن داستانهای جایگزینی میکند که زندگیاش چگونه پیش میرفت، اگر تصمیمهای متفاوتی میگرفت، از جمله اجازه دادن به آندریا برای مرگ، پیوستن به نگان و ناجیان، و کشته شدن توسط و کشتن ریک. این یک اپیزود دلخراش برای زنی است که غم و اندوه زیادی را پشت سر گذاشته است، اما همچنین تأیید می کند که Michonne برای تصمیماتی که گرفته بهتر است.
همچنین طرفداران را وادار کرد تا به این فکر کنند که چگونه هر کسی در گروه اصلی اگر کارها را متفاوت انجام می داد، می توانست به یک فرد بسیار متفاوت تبدیل شود. What We Become طرفداران را تشویق میکند تا در مورد «چه میشد» فکر کنند و گروههای شرور را در زاویهای دیگر ببینند و برعکس، گروه ریک و کارهایی را که انجام دادهاند را انتقادیتر تحلیل کنند.
4. طوفان (فصل 9، قسمت 16)
برخی ممکن است اپیزودهایی مانند این را «پرکننده» بنامند، اما در مورد اهمیت و ارزش اپیزودهای آرامتر و آرامتر که داستان را به جلو میبرند، چیزی میتوان گفت. طوفان پس از یک نبرد عظیم با آلفا رخ می دهد که باعث شد کارول و ازکیل (کاری پایتون) در غم مرگ پسرشان، هنری، غمگین شوند. این دقیقا همان حس آرامشی است که طرفداران پس از چنین قسمت تکان دهنده ای نیاز دارند.
نگان زمانی که جودیت (کیلی فلمینگ) و سگ را در وسط طوفان زمستانی طوفانی نجات میدهد، شوالیهاش را در زره درخشان میگیرد. اگر چیزهایی وجود داشت که نشان می داد نیگان مستحق رستگاری نیست، این همان قسمتی است که در نهایت ثابت کرد او شایسته است. در همین حال، داریل همچنین زمانی که از گروهش درخواست میکند که به لیدیا (کاسیدی مککلینسی ژانگ) رحم کنند و علیرغم ارتباط خانوادگیاش، آن را بپذیرند، عمق شخصیت بیشتری را نشان میدهد. این یک اپیزود کند است که نشاندهنده یک استراحت ضروری برای طرفداران سریال است، حتی اگر به این معنی باشد که یک هفته دیگر منتظر بمانند تا اکشنهای حاشیهای بیشتری اتفاق بیفتد.
3. JSS (فصل 6، قسمت 2)
این اپیزودی است که گرگها به جامعه در غیر این صورت آرام اسکندریه حمله میکنند و گروه را برای دفاع از خود رها میکنند و در نتیجه خسارت زیادی به بار میآورند. اما چند درس و پیام مهم در این قسمت ارائه می شود. مورگان (لنی جیمز) که تازه با ایستمن (جان کارول لینچ) تمرین کرده است، اکنون در آیکیدو مهارت دارد، اما این مانترا را نیز یاد گرفته است که راه دیگری وجود دارد و لازم نیست کشتن شود. بنابراین، وقتی کارول با کشتن مرد او را از دست یک گرگ نجات میدهد، بین دو دوست سابق اصطکاک ایجاد میکند. مورگان می گوید که آنها مجبور نیستند مردم را بکشند و کارول پاسخ می دهد: "البته که ما این کار را می کنیم."
در همین حال، زمانی که کارول در مورد پدر بدرفتارش نصیحتهای صریح به سام میدهد و به او میگوید از پس آن بربیاید و «با آن زندگی کنید وگرنه شما را میخورد» به ما یادآوری میشود که تا کجا پیش رفته است. در قلب این اپیزود معنای مانترای انید (کاتلین ناکن) JSS، "فقط به نحوی زنده ماندن" وجود دارد. این سخنان باعث شد که انید از دست دادن پدر و مادرش به او قدرت بدهد و به خودی خود پیامی قدرتمند برای هر کسی است که با هر نوع ترومایی سر و کار دارد.
2. متشکرم (فصل 6، قسمت 3)
متشکرم به خاطر پایانش که بینندگان را با تمسخر مرگ شخصیت مورد علاقه طرفداران، گلن، ناامید کرد، توجه زیادی را به خود جلب کرد، اما در قسمت بعدی نشان داد که او در واقع به لطف یک سطل زباله زنده و سالم بوده است. این اپیزود برای آن طعمه و سوئیچ بی شرمانه بسیار مورد توجه قرار گرفت. اما در گذشته، وضعیت گلن تمام چیزی بود که هر کسی میتوانست در مورد آن یک هفته صحبت کند، به این معنی که اپیزود کار خودش را کرد. با این حال، به دلیل آن صحنه پایانی، طرفداران تمام لحظات باورنکردنی اپیزود را نیز فراموش می کنند.
اول مرگ وحشتناک نوح در صحنه ای است که مطمئناً در سر هواداران نقش بسته است. این شامل دیدن وحشت نوح (تایلر جیمز ویلیامز) و ناراحتی گلن از ناتوانی در انجام کاری در این مورد است. سپس کشمکشهای ذهنی نیکلاس (مایکل ترینر) وجود دارد که شخصیت از حالت نفرتانگیز به سوء تفاهم، مشکل، و شاید حتی مستحق همدردی تبدیل میشود. این اپیزود طرفداران را مجبور می کند از خود بپرسند که آیا می توانند چنین دنیایی را تحمل کنند یا تحت فشار قرار بگیرند و مورد قضاوت قرار گیرند؟
1. مرسی (فصل 8، قسمت 1)
مرسی این واقعیت تاسف بار را دارد که در بدترین زمان نمایش آمده است. طرفداران سابق از جنگ طولانی با نگان خسته شده بودند و به صحنه مرگ وحشیانه گلن و آبراهام اعتراض کردند (البته به تیزرهای بی پایان منتهی به آن لحظات اشاره نکنیم). به همین دلیل، مرسی به رسمیت شناخته نشد که شایسته آن بود. یکی از بیدرخششترین فصلهای کل سریال را شروع کرد. اما خود این اپیزود نتیجهای بود که مدتها انتظارش را میکشیدیم، اوج همه چیزهایی که طرفدارانی که به این نمایش پایبند بودند منتظر آن بودند. اگر فینال فصل 7 بود، مرسی ممکن بود استقبال بهتری داشته باشد.
با این وجود، در اپیزود، نبرد بزرگ بین ریک و متحدان متعددش و نگان و ناجیان در نهایت رخ می دهد. همچنین یک مکالمه محوری بین ریک و کارل در مورد اعتماد به دیگران وجود دارد که پایه و اساس تصمیم گیری ریک برای عدم کشتن نیگان را در پایان می گذارد. لحظات ظریفی مانند این است که اپیزود را به همان اندازه اکشن شدید برای طرح داستان حیاتی می کند، حتی اگر طرفداران از اینکه آرک Negan به پایان رضایت بخشی که انتظارش را داشتند ناامید شده بودند. در گذشته، با توجه به اینکه چگونه قوس شخصیت Negan در اسپین آف ادامه می یابد، این تصمیم خوبی بود که طرفداران می توانند اکنون به گذشته نگاه کنند و از آن قدردانی کنند.
تمام 11 فصل سریال The Walking Dead را در نتفلیکس پخش کنید.