آخرین آخر هفته طولانی تابستان در راه است، و در حالی که روز ممکن است نیاز به خیس کردن آخرین ذرات خورشید قبل از آمدن زمستان داشته باشد، شب برای فیلم های عالی است. به طور خاص، درام می تواند چیزی را ارائه دهد که ژانرهای دیگر نمی توانند ارائه دهند: سرگرمی، بله، اما همچنین بینشی در مورد شرایط انسانی.
برخی از بهترین درامهای ساخته شده در سرویسهای پخش مانند Amazon Prime Video ، Netflix ، Max و Tubi در دسترس هستند. در اینجا فقط پنج مورد هستند که ارزش پخش در یک تعطیلات آرامش بخش روز کارگر را دارند.
زنان قرن بیستم (2016)
مایک میلز، نویسنده/کارگردان، می داند که چگونه قلب شما را بشکند، و در انجام آن تردیدی نخواهد داشت. این فیلم، ادای احترام به مادرش و پانسیون سانتا باربارا پر از زنانی است که به او در تربیت او کمک کردند، یک شاهکار است.
مانند تمام پروژههای میلز، با نور مانند شعلههای لنز، رقصیدن با رنگینکمانهای رنگینکمان با اسپری ساحلی، عکسبرداری شده است. این فیلم به اندازهای که احتمالاً دیدهاید، در مورد سیاست، فرهنگ عامه، و پویایی جنسیتی در سال 1979 قابل درک است.
زنان قرن بیستم در مکس در حال پخش است.
داستان تابستانی (1996)
اریک رومر، کارگردان فرانسوی که عاشقانههای پرحرفش مانند غولپیکری سبک هستند، هرگز هنرمندی نبود که بتوان آن را کنار گذاشت. اما او با مجموعه چهار فیلم خود به نام Tales of the Four Seasons که مجموعهای از درامهای عاشقانه از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹ بود، زمانی که در دهه ۷۰ زندگیاش بود، به نقطه اوج خاصی رسید.
A Summer's Tale قویترین است، که شامل یک چهارگوش جنسی از بیست و چند سالههای فرانسوی مجسمهای غیرممکن در سواحل بریتانی است که از نظر مناظر با آنها رقابت میکند. نوازنده آماتور گاسپارد (ملویل پوپو) نه یک، نه دو، بلکه سه چشم انداز برای پرتاب تابستانی دارد – اما آیا در مورد هر یک از این سه گزینه می تواند از مسیر خود خارج شود؟ بیایید بگوییم وقتی نوبت به آثار رومر میرسد، کلمه «غمانگیز» بیهوده مطرح نمیشود.
A Summer's Tale در مکس در حال پخش است.
مرد سوم (1949)
میلیونها و یک دلیل وجود دارد که اکثر مردم نوآر پس از جنگ «مرد سوم» را بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای بریتانیایی در تمام دورانها میشناسند، اما بیایید صادق باشیم – این فیلم با اورسن ولز شروع و پایان مییابد. ولز به عنوان یک بازاریاب سیاه در وین تحت اشغال متفقین، که من نمیخواهم ورودش را در اینجا خراب کنم، از قدرت ستارهاش در اینجا بهتر از همه فیلمهایی که کارگردانی کرده است استفاده میکند – شاید به این دلیل که او نه نویسنده این فیلم بوده و نه کارگردانی کرده است. (به ترتیب کارول رید و گراهام گرین هستند).
با این حال ولز سخنرانی جاودانه خود را در مورد ظرفیتهای خلاق افراد مذموم نوشت: «در ایتالیا به مدت 30 سال تحت فرمانروایی بورجیا، آنها جنگ، ترور، قتل، و خونریزی داشتند، اما میکل آنژ، لئوناردو داوینچی و رنسانس. در سوئیس عشق برادرانه داشتند، 500 سال دموکراسی و صلح داشتند و این چه نتیجه ای داشت؟ ساعت فاخته.» و اوه، آن نمره زیتر!
The Third Man در Tubi در حال پخش است.
زندگی و مرگ سرهنگ بلیمپ (1943)
یکی دیگر از رقبای اصلی زمانی که مردم در مورد مشارکت بریتانیاییها در سینما صحبت میکنند، معمولاً تاریخچه روح نظامی بریتانیا به کارگردانی امریک پرسبرگر و مایکل پاول در اوج جنگ جهانی دوم است. پاول و پرسبرگر سهم خود را از تبلیغات متفقین کارگردانی کردند، اما این چیزی است که این فیلم شگفتانگیز مطمئناً نیست.
راجر لیوسی، ستاره همیشگی ماتینی پاول و پرسبرگر، در نقش کلایو وین کندی، یک زندانی مادام العمر در ارتش بریتانیا بازی میکند که حس بازی جوانمردانهاش با رفتن به دوران میانسالی و قرن بیستم بیشتر و بیشتر کهنهتر به نظر میرسد. این یک فیلم به قدری برجسته است که نشان دادن آن کمی احمقانه به نظر می رسد، مانند اشاره به مرطوب بودن آب.
زندگی و مرگ سرهنگ بلیمپ در توبی پخش می شود.
کازابلانکا (1942)
آیا در این برهه از تاریخ، مشاهده این نکته جالب است که این محصول سریع زمان جنگ، که به عنوان یک تصویر B دور ریختنی در نظر گرفته شده است، شاید بهترین فیلمنامه نوشته شده را داشته باشد؟ مطلقا نه. آیا فیلم می تواند بهتر از این باشد؟ همان پاسخ.
این فیلم که بر اساس نمایشنامهای ساخته نشده است و مجموعهای از استعدادهای برادران وارنر شامل سه فیلمنامهنویس و کارگردانی که سه فیلم دیگر را در آن سال ساخت، به هم پیوسته است، این فیلم داستانی بینظیر و نمونه از پیروزی امید بر بدبینی سیاسی است. و اگر در صحنه «مارسلیز» گریه نکنید، دیگر امیدی به شما نیست.
کازابلانکا در مکس در حال پخش است.