70 سال پیش، هالیوود یک فیلم هیجان انگیز تابستانی را ساخت. اینجاست که چرا در سال 2024 همچنان پابرجاست.

انسان ها با تغییر خوب عمل نمی کنند. ما در برابر آن مقاومت می کنیم و هر جا که بتوانیم به دنبال عوامل حواس پرتی هستیم، به خصوص در لحظاتی که باید به جای نگاه کردن به بیرون، به درون نگاه کنیم. در عصر اینترنت نیز ترک آن به عادت سخت‌تری تبدیل شده است. چرا باید مراقب مشکلات خود باشیم یا به قطع ارتباط خود اعتراف کنیم در حالی که می توانیم تنها با چند حرکت انگشتانمان، زندگی دیگران را از جلوی چشمانمان تماشا کنیم؟ همانطور که پرستار تلما ریتر، استلا، در شاهکار آلفرد هیچکاک در سال 1954، پنجره عقب، می گوید: "ما تبدیل به یک نژاد پرنده شده ایم."

این خط ممکن است توسط جان مایکل هیز، فیلمنامه نویس 70 سال پیش نوشته شده باشد، اما تنها در دهه های بعد اهمیت بیشتری پیدا کرده است. این نظری است که در فیلم به مشتری استلا، LB Jeffries (جیمی استوارت)، یک عکاس هیجان‌انگیز که پس از شکستن پایش در حین کار اشتباه، در یک گچ غول‌پیکر و خارش‌دار در آپارتمان رها شده است. LB که کاری جز نشستن روی ویلچرش و نگاه کردن به پنجره آپارتمانش ندارد، با جاسوسی از زندگی همسایه‌هایش از طریق پنجره‌های حیاط، زمان را سپری کرده است. خیلی زود، او متقاعد می شود که یکی از مستاجران همکارش، لارس توروالد (ریموند بر)، مخفیانه همسرش را کشته است.

مردی دوربینی را در پنجره عقب نگه می دارد.
پارامونت

آنچه در ادامه می‌آید، یک سفر هیجان‌انگیز غرق در پارانویا است که از طریق آن هیچکاک و هیز راه‌های پرتنش و بازیگوشی را برای کاوش در زندگی واقعی و جذابیت سینمایی فضول‌گرایی پیدا می‌کنند. این یک فیلم در مورد خطرات حواس پرتی است که خود یک حواس پرتی بی پایان سرگرم کننده و هوشمندانه است. تا آنجا که به این نویسنده مربوط می شود، به همان اندازه که تا به حال یک فیلم هیجان انگیز هالیوودی بی نقص است. به لطف زیبایی موج گرما و عرق آور آن، همچنین راهی عالی برای گذراندن یک بعد از ظهر یا شب سپتامبر است، زیرا همه ما منتظر هستیم تا روزهای سگی تابستان جای خود را به پاییز بدهند.

قتل باعث می‌شود که قلب عاشق شود

گریس کلی در کنار جیمی استوارت در پنجره عقب ایستاده است.
پارامونت

در اینجا یک چیز است که شما باید در مورد LB Jeffries بدانید: او نمی خواهد در بند باشد. این ترس با آسیب دیدگی خارج از صفحه نمایش در پنجره عقب تشدید می شود، که او را به معنای واقعی کلمه در آپارتمانش به دام انداخته است. او عکاس خبرنگاری است که به نظر می‌رسد بیشتر به ماجراهایی که شغلش فراهم می‌کند اهمیت می‌دهد تا تصاویری که ثبت می‌کند – صرف نظر از اینکه آنها شامل شب‌هایی که روی صخره‌ها در جنگل می‌خوابند یا ایستادن در وسط یک پیست مسابقه خطرناک است. اگر از یک چیز می ترسد، این است که آرام می گیرد. متأسفانه، این دقیقاً همان چیزی است که شریک باهوش او، لیزا فرمونت (یک گریس کلی درخشان) از او می‌خواهد – ترجیحاً با او.

این دو مورد کلاسیک اضداد جذب هستند. LB مردی خشن است که ترجیح می دهد بیرون از چمدانش زندگی کند تا یک آپارتمان. لیزا فردی اجتماعی است که همیشه مشتاق به اشتراک گذاشتن جزئیات جدیدترین لباس یا مهمانی اخیرش است. LB معتقد نیست که آنها با هم مناسب هستند. لیزا می داند که این کار را می کنند. اکثر صحنه‌های اولیه‌شان با هم، مسابقه‌های رقص و ناامیدی است. به نوبه خود، لذتی بی‌نظیر از مشاهده اینکه چگونه استوارت عشق LB به لیزا را با نگاه‌های ستایش‌آمیز و لبخندهای کوبنده‌اش تلگراف می‌کند، حتی در شرایطی که شخصیت مکرراً از تعهد به آینده واقعی با او اجتناب می‌کند، وجود دارد. از طریق اجرای استوارت است که ما حقیقت ناگفته را می آموزیم: LB می خواهد با لیزا باشد، اما از این می ترسد که چگونه آرام شدن تصویر او را از خودش تغییر دهد. او در صحنه افتتاحیه Rear Window به استلا می گوید: "او خیلی کامل است." "اگر او فقط معمولی بود." اما اگر او بود، البته، هرگز عاشق او نمی شد.

LB و لیزا در وسواس فزاینده اش نسبت به ناپدید شدن ظاهراً همسر لارس توروالد که زمانی در تخت خواب بود، راهی برای رسیدن به آنچه می خواهند پیدا می کنند. او از مسائل واقعی زندگی‌اش پرت می‌شود، و همچنین فرصتی برای چشیدن طعم دیگری از هیجان مرگ‌باری که مدت‌هاست او را حفظ کرده است، چنگ می‌زند. در همین حال، لیزا فرصتی را می بیند تا به LB ثابت کند که آنقدرها که او معتقد است شکننده یا خطرناک نیست. خواسته‌های دوقلوی آن‌ها در یک سکانس تقریباً بی‌صدا به اوج می‌رسد که در آن LB تماشا می‌کند که لیزا مخفیانه از حیاط ساختمان آپارتمانش عبور می‌کند و از پنجره آپارتمان توروالد بالا می‌رود – به دنبال هر مدرکی است که او واقعاً همسرش را کشته است. صحنه به طرز غیرقابل تحملی پرتنش است، و با فاصله ای که هیچکاک از آن عکس می گیرد، این صحنه را بیشتر می کند. کارگردان اجازه می‌دهد آن را در دوربین‌های بلند و ثابت پخش کند که بارها و بارها تقویت می‌کند که LB چقدر می‌تواند برای کمک به لیزا در صورت گرفتار شدن انجام دهد. من حداقل 100 بار این ست قطعه خاص را دیده‌ام، و هنوز هم احساس می‌کنم ضربان قلبم سریع می‌شود و هر بار که شروع می‌شود گلویم سفت می‌شود.

دلیلی وجود دارد که چرا هیچکاک را استاد تعلیق می نامند

تلما ریتر و جیمی استوارت با هم در پنجره عقب جاسوسی می کنند.
پارامونت پیکچرز

هیچکاک از دیرباز به عنوان استاد تعلیق شناخته می شود. وقتی Rear Window را تماشا می کنید، واضح است که چرا. فیلم یک سوزش آهسته تنش، پارانویا، شک و ترس خزنده است – فیلمی که با استفاده از قوانین سینمایی خودش به پایان می رسد تا ناگهان شما را به جلو بیاندازد. برای مثال، در طول تهاجم نهایی لیزا به آپارتمان توروالد، هیچکاک از فاصله بین آن و خانه LB استفاده می کند، که قبلاً به عنوان یک حفاظ امنیت راحت برای بیننده عمل می کرد تا شما را بیشتر از امنیت لیزا ترساند. سپس، پس از ایجاد درجه کافی از جدایی راحت بین قهرمان و آنتاگونیست فیلم در طول 90 دقیقه، هیچکاک با حذف آن فضای در نقطه اوج فلج کننده شدید پنجره عقب ، شکم شما را به زمین می‌اندازد. کافی است بگوییم: در هیچ فیلم دیگری تا به حال دری که به آرامی باز می شود به این اندازه وحشتناک نبوده است. با این حال، لحظاتی بعد، Rear Window همچنان با یک شوخی بصری به پایان می رسد که باعث می شود گوش به گوش شما پوزخند بزنید.

و درخشش واقعی فیلم در آن نهفته است. در عصری که به نظر می‌رسد بسیاری از فیلم‌ها یا بیش از حد کمدی یا بیش از حد گنگ هستند – و ناگفته نماند که کاملاً خالی از عشق هستند – پنجره عقب کمی همه چیز دارد. خنده دار و دراماتیک، عاشقانه و نشاط آور است. وقتی آن را تماشا می‌کنید، تقریباً فراموش می‌کنید که کل فیلم از درون آپارتمان قهرمان بی‌پرواش در حال رخ دادن است. هیچکاک و هیز وجود LB را آنقدر پر از زندگی می کنند که پنجره عقب احساس بی حد و مرزی می کند، و این چیزی نیست که بگوییم این دو تا چه اندازه برای ساختن دنیای کوچک آپارتمان LB انجام داده اند. هر یک از ساکنان حیاط او نامی پیدا می‌کنند و ما به زندگی آنها در قالب داستان‌هایی کاملاً بصری دسترسی پیدا می‌کنیم. یک ترانه سرا در تلاش است تا آخرین قطعه خود را به پایان برساند. یک بالرین جلوی پیشرفت مردانی را می گیرد که چیزی جز کنترل او نمی خواهند. زندگی مشترک اولیه یک زوج تازه ازدواج کرده در نهایت جای خود را به زندگی روزمره می دهد.

چرا پنجره عقب پس از این همه سال هنوز طنین انداز است

جیمی استوارت با ترس در پنجره عقب می چرخد.
پارامونت پیکچرز

تقریباً تمام داستان های آپارتمان پنجره عقب بدون هیچ دیالوگی گفته می شود. ما می بینیم که آنها از طریق نگاه عکاس بی حوصله استوارت آشکار می شوند، و شما به راحتی می توانید پنجره عقب را با صدای خاموش تماشا کنید و همچنان همه چیزهایی که در آن اتفاق می افتد را درک کنید. (با این حال، برخی از جذاب ترین دیالوگ های تاریخ فیلم را از دست خواهید داد.) این نه تنها مهارت فنی هیچکاک را به عنوان یک فیلمساز تقویت می کند، بلکه به کارگردان اجازه می دهد تا با بازیگوشی یکی از جذاب ترین جنبه های خود سینما را بررسی کند.

به عنوان یک فرم، به بینندگان پنجره‌ای به جهان‌هایی ارائه می‌کند که متعلق به ما نیستند، و ما این فرصت را با هیجان و گرسنگی می‌پذیریم که LB Jeffries به زندگی همسایگانش نگاه می‌کند. تام دویل، کارآگاه پلیس مشکوک وندل کوری، در نقطه‌ای از فیلم به LB استوارت می‌گوید: «این یک دنیای خصوصی مخفی است که شما به دنبال آن هستید.» و مطمئناً اشتباه نمی‌کند. اما تمام موضوع همین است.

پنجره عقب (1954) اکنون در تمام سیستم عامل های دیجیتال اصلی قابل اجاره است.