با جدیدترین نسخه FromSoftware، Elden Ring ، گیمرهای بیشتری از همیشه به دنیای Dark Souls (به جز نام) قدم گذاشته اند. در حالی که گیمپلی مبتنی بر آزمایش و مصیبت در گذشته برای همه مناسب نبوده است، Elden Ring به سرعت به یک موفقیت اصلی تبدیل شد و فروش بازیهای قبلی Souls را در عرض چند روز شکست داد. با افراد زیادی که بازی می کنند و داستان های بی شماری در مورد نحوه نزدیک شدن هر یک به آن، الدن رینگ خاطرات دوران قدیم را باز کرده است که در آن اسرار بازی از طریق دهان به دهان یافت می شد و نام بازی کشف دائمی بود.
به اشتراک گذاشتن اسرار
برخلاف عناوین قبلی Souls، Elden Ring صفحه بزرگی از کتاب بازیهای جهان باز گرفته است – به طور خاص، یک موفقیت تحسینبرانگیز که ممکن است نامش را شنیده باشید به نام The Legend of Zelda: Breath of the Wild . مانند زلدا، الدن رینگ بازیکنان را به دنیای خود پرتاب می کند و به آنها اختیار می دهد تا دقیقاً همانطور که می خواهند بازی کنند. علاوه بر رفتن به مناطق مختلف و شکست دادن باسهای اصلی، هیچ جاده مشخص و قوانینی برای پیشرفت وجود ندارد، اما راه رسیدن به آن اهداف کاملاً به خود بازیکن بستگی دارد.
این فلسفه گیم پلی به هر بازیکن یک هویت بازی منحصر به فرد می دهد، جدای از شخصیت های سفارشی پوچ آنها. به یاد میآورم مکالمهای با یکی از دوستانم داشتیم که در آن درباره کارهایی که تا کنون در بازی انجام دادهایم صحبت کردیم. او به من گفت که چگونه به زیر یک دریاچه رفت و یک منطقه عرفانی پیدا کرد (که من هنوز با آن برخورد نکرده ام) و چگونه به Castle Stormveil حمله کرده بود و یک منطقه زامبی در حال تولید مجدد پیدا کرده بود تا در آن آسیاب شود. اساساً، او همه جا بوده است. شمال غربی نقشه می تواند ارائه دهد.
در همین حال من به جنوب شرقی می رفتم، با افرادی مانند Castle Morne سر و کار داشتم تا کلاه کدو تنبلی پیدا کنم، با پایین آوردن یک غول در کلیسای سوم، سطوح را آسیاب کردم و یک سپر لاک لاک پشت را پیدا کردم تا ساخت سامورایی لاک پشت نینجا را به پایان برسانم.
این تفاوت در گیم پلی زمانی که او به قلمرو من سفر کرد و از من پرسید، "آیا در نزدیکی Castle Stormveil کاری انجام داده ای؟" من پاسخ دادم که "من بیشتر در حال کاوش در مناطق پایین تر بوده ام." نقشه اش را به من نشان داد و هیچ شباهتی به نقشه من نداشت. آنجا بود که متوجه شدم این بازی واقعاً ماهیت جادویی روزهای بازی را قبل از اینکه اینترنت یک چیز باشد، به تصویر کشیده است، علیرغم اینکه اینترنت میتواند عاملی در تجربه بازی کند.
بهترین بخش این است که حتی توییتر و سایر رسانه های اجتماعی نیز این جادو را نمی شکنند. من به طور معمول پست هایی از بازیکنان مختلف با تجربیات کاملاً متفاوت می بینم. مکالمات و سوالات آنها در مورد کاری که انجام می دهند انفجاری تمام عیار از گذشته است و من را به یاد انجمن های مخفی اینترنتی قدیمی می اندازد که برای شرکت در آنها خیلی جوان بودم. این مرا به زمانی برمی گرداند که فقط من بودم. خواهر و برادر، و پسرعموها – و حداقل استفاده از اینترنت. تنها چیزی که برای یافتن اسرار درون بازی نیاز داشتیم، کنجکاوی ما برای کاوش و مجله بازی بود که به ندرت به دست می آمد.
این یکی از دلایلی است که Elden Ring یکی از اولین بازیهای Souls است که حتی میتوانم آنها را به کسانی که در گذشته با این سری بازی نکردهاند توصیه کنم. هنوز فکر نمیکنم کنترلها برای همه بهترین باشند، بازی همچنان مثل همیشه قدیمی است، و ناامیدی که برخی باسها میتوانند ایجاد کنند باعث میشود مسافت پیموده شده از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد. با این حال، طراحی اکتشافی، گیمپلی مبتنی بر آزمایش، جنبه اجتماعی گاهی خندهدار ، و آن «بوی بازی قدیمی» که من از آن استفاده کردهام، واقعاً مرا به این باور میرساند که حتی کسانی که از بازی Souls متنفر هستند نیز میتوانند در این بازی کمی سرگرمکننده باشند.
برای گیمرهایی مثل من که مدتهاست دلتنگ معصومیت و احساسات آن دوران گذشته بودهاند، Elden Ring مانند یک نفس تازه است. هیچ چیز در دنیای درون بازی قلمرو The Lands Between واضح نیست و دعوت به ماجراجویی قوی است. درست مانند Breath of the Wild ، هیچ راه واقعی برای حل یک مشکل وجود ندارد. من می بینم که همه تاکتیک های خود را به اشتراک می گذارند، انگار که داریم یک بازی نقش آفرینی قدیمی Apple II را بازی می کنیم و جملاتی از این قبیل می گوییم: "اوه وای، اینطوری این کار را کردی؟ من فقط عقب نشینی کردم و در عوض او را از صخره پرت کردم.» این باعث شده است که Elden Ring به یکی از بدون بازگشتترین بازیهای برگشتی در مدت زمان طولانی تبدیل شود و من بیصبرانه منتظر تجربه بیشتر آن هستم.
Elden Ring هم اکنون برای PC، PS4، PS5، Xbox One و Xbox Series X/S در دسترس است.