Dungeons of Hinterberg بهترین فیلم مستقل برای تماشای امسال است

شخصیت اصلی Dungeons of Hinterberg به یک شاخ غول پیکر می دمد.
بازی های منحنی

نمایشگاه بازی های ایکس باکس تابستان گذشته پر از عناوین چشم نواز زیادی بود که شما را به خاطر فراموش کردن نیمی از آنها سرزنش نمی کنم. با این حال، یکی از عنوان‌هایی که از آن زمان تاکنون برای من باقی مانده، Dungeons of Hinterberg است. RPG اکشن منحصربه‌فرد به لطف استفاده از کوه‌های آلپ به عنوان پس‌زمینه و سبک جسورانه‌اش که آن را شبیه به یک رمان بصری زنده کرده بود، متمایز شد. به نظر می‌رسید که من آن بازی را دوست داشته باشم، اما باید دست به کار شوم تا ببینم آیا این نقش را هم احساس می‌کنم.

هر شک و تردیدی که در آنجا داشتم به محض اینکه بخشی از آن را در کنفرانس توسعه دهندگان بازی امسال پخش کردم، از بین رفت. نسخه ی نمایشی گوشتی حرکت نرم ابریشمی، سیستم مبارزه روان و پازل های بصری خود را نشان می داد که لحظه ای از وقت من را تلف نمی کرد. با برخی جلوه‌های بصری خیره‌کننده و زمان تکان‌دهنده طولانی برای پشتیبانی از این نقاط قوت، Dungeons of Hinterberg می‌تواند یکی از برجسته‌های مستقل امسال باشد.

در حالی که قطعه قبلی که در ژوئن گذشته دیدم، یک بیوم سبز رنگ پر از غارهای خزه‌ای را به من نشان می‌داد، دموی دستی من مرا روی قله کوه برفی می‌فرستاد. می توانم ببینم چرا توسعه دهنده Microbird Games آن بیوم را برای این پیش نمایش نیز انتخاب می کند. این یکی از مواردی است که واقعاً نشان می دهد که هر جنبه ای از ماجراجویی چقدر رضایت بخش است.

بازیکن در Dungeons of Hinterberg شهاب ها را احضار می کند.
بازی های منحنی

اول، وقتی با دشمنان الهام گرفته از فرهنگ عامه برخورد کردم، اصول اولیه را به دست می‌آورم. اسلش های غوغا و یک شلیک برد جادویی به اندازه کافی آسان است، در حالی که زرادخانه ای از مهارت های اضافی گزینه های متنوعی را برای نبردها به ارمغان می آورد. یک قدرت خاص به من این امکان را می دهد که برای مدت کوتاهی زیر دشمنان نقب بزنم و از پایین آسیب وارد کنم، در حالی که قدرت دیگر آنها را برای لحظه ای در جای خود منجمد می کند. در حالی که این یک نبرد RPG اکشن استاندارد است، اما هر ابزاری به راحتی به هم متصل می شود. احساس می‌کردم که می‌توانم تمام حملاتم را به راحتی به هم زنجیر کنم و تقریباً از میان دشمنان رقصیدم.

این سیالیت تقریباً در هر جنبه ای از ماجراجویی وجود دارد، و این به ویژه در مورد پیمایش صادق بود. در biome کوه (یکی از چهار بازی)، با فشار دادن سپر سمت چپ کنترلر Xbox، هاوربرد فراخوانی می شود. می‌توانستم از شیب‌های برفی روی آن سر بخورم، گهگاه به ریل بچسبم و در یک پس‌زمینه منظره بچرخم. احساس فوق العاده ای دارد، به من اجازه می دهد آزادانه کوه ها را ببافم و در سنگ های بنفش پر جنب و جوش آن غوطه ور شوم.

پس از کمی کاوش (و از بین بردن دشمنان)، وارد یکی از سیاه چال‌های اصلی بازی می‌شوم. در اینجا، من باید از پرتو پرتوی جادویی خود – قدرتی که در سپر سمت راست منحصر به آن ناحیه است – به چند روش خلاقانه استفاده کنم. من از آن برای بریدن استالاکتیت‌های غول‌پیکر استفاده می‌کردم، سکوهای عظیمی را ایجاد می‌کردم که می‌توانستم از آن عبور کنم، و بعداً به سه چشم شناور برخورد می‌کردم تا یک پل تشکیل شود. هوشمندانه ترین استفاده از آن در یک اتاق معمایی بود که در آن باید با شلیک دکمه های دور که قسمت های خاصی از کف را بالا و پایین می برد، از شبکه لیزری عبور کنم. من می‌توانم با برخی استدلال‌های فضایی هوشمندانه از پیچ و خم عبور کنم، در حالی که زمین پایین آمده بود، به درستی خودم را در موقعیت مکانی قرار می‌دادم تا بتوانم به نقطه درست بروم.

بازیکن یک گردباد را در Dungeons of Hinterberg احضار می کند.
بازی های منحنی

ارتباط همه اینها آسان است. چیزی که سخت تر است این است که چقدر طبیعی است. در طول نسخه نمایشی من هرگز نقطه ای وجود نداشت که سرم را خاراندم، مطمئن نبودم که چه کاری انجام دهم. وقتی آن استالاکتیت ها را دیدم، طبیعتاً به این نتیجه رسیدم که می توانم بدون فکر دوم آنها را قطع کنم. یک معمای دیگر باعث می‌شود که یک لیزر دوار را برای بالا و پایین بردن یک دیوار قابل صعود حرکت دهم. راه حل آن معما به نظرم رسید که انگار طبیعت دوم است. چه در پیمایش، چه در نبرد یا اکتشاف، هر لحظه ای که در Dungeons of Hinterberg گذراندم به طور طبیعی با هم ترکیب می شدند.

هنوز چیزهای زیادی برای دیدن در نسخه نهایی وجود دارد. من فقط یک مزه کوچک از سیستم شبیه‌سازی اجتماعی آن می‌بینم، و به یک بار با یک شهروند عجیب و غریب که سعی می‌کرد به من یاد بدهد چگونه لبخند بزنم، می‌رفتم. با توجه به اینکه Microbird Games پیش‌بینی می‌کند که این کار بین 25 تا 30 ساعت طول می‌کشد تا بازی‌بازان 25 تا 30 ساعت طول بکشد، به نظر می‌رسد که جهان سرشار از روحیه خلاق خوش‌خلقی است که به آن نیاز دارد. این مدت زمان زیادی برای یک Indie در این مقیاس است، اما من فکر نمی‌کنم که این مشکل چندانی ایجاد کند. احساس می‌کردم می‌توانم ساعت‌ها دور آن کوه‌ها بچرخم – و مطمئنم وقتی Dungeons of Hinterberg تابستان امسال روی رایانه‌های شخصی و ایکس‌باکس عرضه شود، این کار را خواهم کرد.