در این مرحله دیگر نمیتوان به دنیای چندگانه مارول اشاره کرد. پس از اینکه Spider-Man: No Way Home قفل درهای جهان های دیگر را در دنیای سینمایی مارول باز کرد، Doctor Strange در Multiverse of Madness آن را با یک ماجراجویی پرشور ابعاد در میان واقعیت های بی شمار در MCU باز کرد.
با توجه به برنامههای استودیو برای دکتر استرنج، منطقی است که مارول فردی را با تجربه چندوجهی فراوان استخدام کرد تا فیلمنامه دکتر استرنج را در Multiverse of Madness : مایکل والدرون، برنده امی، بنویسد. نویسنده لوکی و ریک و مورتی از نزدیک با کارگردان سام ریمی همکاری کرد تا دیدگاه فیلمساز را برای یک ماجراجویی وحشیانه و ترسناک به روی پرده بیاورد و در طول مسیر از طیف گسترده ای از شخصیت ها و تداوم کمیک بهره ببرد.
والدرون با Digital Trends درباره کارش بر روی Doctor Strange در Multiverse of Madness صحبت کرد، از جمله تاثیرات تقویم اکران که اغلب در حال تغییر است، فیلمهایی که همه درباره آن صحبت میکنند و آن پایان وحشیانه فیلم.
توجه: مصاحبه زیر به نکات داستانی دکتر استرنج در چند جهان جنون می پردازد.
Digital Trends: شما اشاره کرده اید که سعی کرده اید فیلمنامه را بر اساس نقاط قوت سام ریمی بنویسید. مستلزم چه بود؟
مایکل والدرون: خب، اول از همه مستلزم تماشای تمام فیلم های سام بود. بیشتر آنها را دیده بودم، مخصوصاً مرد عنکبوتی و مرد عنکبوتی 2 . [همچنین شامل] فکر کردن به کارهایی که او بهعنوان یک فیلمساز به خوبی انجام میدهد و تلاش برای به دست آوردن حسی برای آن نوع دیالوگ بود – اینجا و آنجا کمی تشدید میشود. بنابراین من فقط سعی کردم چرخش خود را روی آن قرار دهم. و بعد از آن، ما در تمام طول مسیر با هم در چاله روباه بودیم و متوجه می شدیم که این چیز چیست. این فقط یک همکاری رویایی بود.
وقتی از تلویزیون می آیید، عادت دارید به عنوان نویسنده کمی کنترل بیشتری داشته باشید. اما سعی میکنم نقشم را هر چه که هست بپذیرم. در این یکی، من واقعاً برای کارگردان و برای بازیگران اینجا هستم. جالب بود!
این بیماری همه گیر در زمان بندی اکران این فیلم، WandaVision و Spider-Man: No Way Home ، آشفتگی زیادی ایجاد کرد. چه تاثیری بر توسعه داستان داشت؟
خب، WandaVision ما همیشه برنامه را می دانستیم. من اسکریپت های WandaVision را داشتم و می دانستم چه اتفاقی دارد می افتد. من از مجموعه بازدید کرده بودم و قسمتهای اولیه سریال را در حین ورود تماشا کردم. بنابراین، ما واقعاً بهروز بودیم. اما با No Way Home ، یک تعویض تاریخ اکران بین ما انجام شد، بنابراین تغییر بزرگ این بود که در ابتدا قرار بود اولین فیلمی باشیم که چند جهان را معرفی میکند. و ناگهان اینطور بود: "اوه لعنتی، اگر No Way Home اول بیرون بیاید، به این معنی است که استفن استرنج قبلاً در یک ماجراجویی چندجانبه با یک نوجوان بوده است." و سپس، "صبر کنید، او نیز با یک نوجوان در فیلم ما به یک ماجراجویی چند وجهی می رود!"
بنابراین باید مطمئن میشدیم که در یک زمین قدم نمیگذاریم. این نیز آسان بود، زیرا من با کریس مککنا و اریک سامرز دوست [نویسندگان No Way Home ] هستم. ما فقط یادداشت ها را با هم مقایسه کردیم و مطمئن شدیم که قرار نیست همدیگر را زمین بزنیم.
بندیکت کامبربچ گفته است که پایان فیلم در زمان شروع فیلمبرداری همچنان در هوا بود. چگونه به این پایان خاص رضایت دادید؟
همه چیز همیشه در هوا است – حتی با شروع هر روز. صادقانه بگویم، هنوز برای من عجیب است که فیلم تمام شده است. اما مطمئناً، هنگامی که به «Dead Strange» رسیدیم، ایده ای که استرنج جسد خود را در اختیار دارد، می دانستیم که نمایش سوم را داریم.
بله، به نظر می رسد که یک "اورکا" بوده است! لحظه…
بود. آن لحظه برای من بود که بعد از آن، به خانه رفتم و فقط … نفسم را بیرون دادم. مثل این بود که "خیلی خب، فهمیدیم." و یک چیز جالب در مورد آن این بود که میدانستم بسیاری از آنها عملی خواهند بود، بنابراین نمایش سوم ما به آن نوع نمایش نور بزرگ تبدیل نمیشود که مردم اغلب در فیلمهای ابرقهرمانی از آن شکایت دارند. پس عالی بود
و سپس، با لحظه چشم سوم، یک نوع پایان ترسناک و جعلی می خواستیم. وقتی آن را شلیک کردیم، اینطور بود: «آره، همین. این تنها راهی است که می توانیم به این ماجرا پایان دهیم.»
چنین فیلم هایی برای مدت طولانی همیشه با شایعات زیادی احاطه شده اند. برای دیدن همه این حدس و گمان ها در مورد چیزی که فعالانه روی آن کار می کنید، وضعیت شما چگونه است؟
این دیوانه است. و این تواضع است. منظورم این است که وقتی روی چیزهایی کار میکنید که افراد زیادی آن را تماشا میکنند، واقعاً برای آن ثبتنام میکنید، و گمانهزنیها و بررسیها و همه اینها وجود خواهد داشت. این فقط بخشی از چالش است. من واقعاً احساس خوشبختی می کنم و امیدوارم طرفداران از آن لذت ببرند. به همین دلیل است که این کار را انجام می دهیم.
شخصیت شرور فیلم موضوع بسیاری از آن شایعات بود. در ابتدا، گزارش شد که کابوس است، سپس پس از لوکی ، مردم تصور کردند که کانگ است. چه چیزی Scarlet Witch را به بهترین انتخاب نسبت به سایر گزینه ها تبدیل کرد؟
حدس میزنم به این دلیل است که من واندا را بهعنوان یک شخصیت دوست دارم، و میدانم که یک بازیگر [الیزابت اولسن] چقدر شگفتانگیز است. احساس می کردم هیچ سلاحی بزرگتر از او در اختیار نداریم. اگر میتوانستیم راهی برای توجیه او برای انجام کارهای شرورانه پیدا کنیم، برای مخاطب واقعاً هیجانانگیز بود. و من احساس میکردم که او دیدگاه بسیار خوبی داشت تا استفن را در مورد ریاکاریاش به چالش بکشد. استفن به ثانوس سنگ زمان داده بود که برای معکوس کردن ویژن کشتار او استفاده می کرد.
میدونی چیه؟ درست مثل این است که او می گوید: او کارهایی را انجام می دهد که از نظر اخلاقی به خطر افتاده و قهرمان می شود. او این کار را می کند و او دشمن است. منصفانه به نظر نمی رسد.
و بعد از تمام غم و اندوه و آسیبی که او با آن روبرو شده است، برخی از آن ها در نهایت به عنوان خشم برای او در این فیلم ظاهر می شد. مطمئناً، همه اینها توسط Darkhold نیز تقویت شده است. بنابراین احساس میکردیم که ما دیدگاه خوبی در مورد اینکه چگونه واندا میتواند به شخصیت شرور تبدیل شود، داشتیم، و زمانی که متوجه شدم، هرگز انتخاب دیگری وجود نداشت. می دانستم که لیزی واقعاً می تواند با آن قسمت آنتاگونیست فرار کند، و خوشحالم که این کار را انجام دادیم.
شما قبلاً در سری Loki با چندجهان سروکار داشتید، بنابراین آیا دکتر استرنج اصلاً مانند یک قلمرو آشنا بود؟
عجیب است، نه. شاید بله، به خاطر چندجهانی بودن و علمی تخیلی آن، اما از نظر حسی، فیلم برای من بسیار متفاوت از لوکی است. لوکی یک تریلر جنایی شدید و دراماتیک بود که نسبتاً دیالوگ سنگین بود. این فیلم سام ریمی است. ما میخواستیم کمی از آن احساس کمپینگ را به گونهای که واقعاً سرگرمکننده بود، دنبال کنیم، و این برای من یک انفجار بود. احساس میکردم میخواهم کاری کاملاً متفاوت انجام دهم، و این خوب است، زیرا نمیتوان یک کار را همیشه انجام داد.
ما در این فیلم با ایلومیناتی های مارول آشنا می شویم. با توجه به بازیگران و شخصیتهای درگیر در آن صحنه، گمان میکنم که جمع کردن همه آنها ممکن است پیچیده باشد. فهرست آن گروه در طول زمان چگونه تغییر کرد؟
خوب، مثل همه چیز، دائماً در حال تکامل بود. من نمی توانم باور کنم که در نهایت به چه کسی رسیدیم. این دیوانه کننده است.
قطعاً شگفتانگیز بود – حتی برای کسی که تمام شایعات پیرامون فیلم را از نزدیک دنبال میکند!
آره ما واقعا خوش شانس بودیم این هدف دائماً در حال حرکت بود، اما خلاقانه توسط چه کسی قرار دادن ایلومیناتی منطقیتر بود. اگر شما به جای استفان استرنج از [جهان] 838 بودید و گروهی مانند ایلومیناتی را می ساختید، چه کسی را درگیر می کردید؟ چه کسی را دعوت می کنید؟
این در مورد اینکه ما می خواهیم برای چه کسی اسباب بازی بفروشیم نبود – اگرچه اسباب بازی ها خوب هستند. من اسباب بازی ها را می خرم
آمریکا چاوز در فیلم معرفی شده است. وقتی شما مسئول معرفی یک شخصیت جدید در MCU هستید، آیا این کار با فشار بیشتری همراه است؟
کاملا. آمریکا یک شخصیت محبوب در کمیک است. او یک قهرمان LGBTQ و لاتین است که بسیاری از مردم به آن نگاه می کنند و خود را در آن می بینند. این هیجان انگیز است، و برای من مهم بود که کاراکتر را به درستی دریافت کنم و به سم و زوچیتل، بازیگر ما، پایه و اساس درستی برای بازی بدهم. شخصیت.
این یک نسخه متفاوت از آمریکا با آنچه طرفداران کمیک به آن عادت کرده اند است، زیرا او جوان تر است و هنوز نسخه کاملاً تحقق یافته آمریکا نیست. او در میانه داستان اصلی خود است. اما من فکر میکنم دیدن رشد Xochitl در این بخش و دیدن اینکه آمریکا در MCU در حال حرکت رو به جلو به کجا میرود، شگفتانگیز خواهد بود. من واقعا خوش شانس بودم که بخشی از زنده کردن آن شخصیت بودم.
ما همیشه در مورد چیزهایی از فیلمنامه می شنویم که در برش نهایی قرار نمی گیرند، اما در مورد چیزهایی که انجام می شود چه؟ آیا صحنه ای وجود دارد که در فیلم به آن افتخار می کنید؟
من واقعاً به آخرین صحنه با استفن استرنج و ونگ افتخار می کنم، جایی که استفن از ونگ می پرسد که آیا خوشحال است یا خیر. برای من، آنها یک مکالمه بسیار بزرگسالانه بین دو ابرقهرمان دارند، و استرنج اعتراف می کند که فکر می کنید نجات دنیا شما را خوشحال می کند، اما اینطور نیست. در یک فیلم ابرقهرمانی غولپیکر چیز جالبی به نظر میرسد. بندیکت [کامبربچ] و بنی وانگ در آن صحنه بسیار شگفت انگیز هستند. من خیلی خوشحالم که ما آن را در آنجا دریافت کردیم.
ما یک جفت صحنه تیتراژ در این فیلم گرفتیم، اما میدانم که گاهی اوقات بعد از واقعیت اضافه میشوند. باهاشون درگیر بودی؟
بله، من اولین مورد را [با دکتر استرنج و کلیا، با بازی شارلیز ترون] نوشتم. اما مورد دوم فقط خود پیتزا پاپا [بروس کمپبل] بود که با سم ریف می کرد. ما این ایده را در روز فیلمبرداری داشتیم و تماشای سم و بروس شگفتانگیز بود. آنها دوباره مثل دو بچه بودند، فقط می گفتند: "اوه، آره، ما باید این کار را انجام دهیم…" و "آره، بیایید آن را امتحان کنیم!" و سپس آن را وجود دارد. آخرین فریم فیلم است.
بسیاری از مردم دوست دارند در آن لحظه مگس روی دیوار باشند…
کاملا. واقعا باحال بود
Doctor Strange مارول در Multiverse of Madness اکنون در سینماها اکران می شود.