Horizon: An American Saga – بررسی فصل 1: وسترن کاستنر یک حماسه حماسی است
2 / 5 ★★☆☆☆ جزئیات امتیاز
کاستنر برای بازگشت پیروزمندانه به پرده بزرگ، موفقیت خود را در صفحه کوچک کنار گذاشت و تنها فیلمی ساخت که اساسا تلویزیونی است.
✅ جوانب مثبت
- چند اجرا خوب
- قدرت ستاره کاستنر
- ما سزاوار وسترن های بیشتری هستیم
❌ معایب
- بی خدایی طولانی است
- در بهترین حالت نیمی از داستان است
- مثل یک خلبان تلویزیون بد طراحی شده است
وسوسه انگیز است که Horizon: An American Saga را تنها به دلیل تهمت زدن جشن بگیرید. کوین کاستنر پس از احیای موفقیتآمیز حرفهاش با یلوستون ، از این حس تلویزیونی کنارهگیری کرد و به غروب آفتاب رفت تا به دنبال یک جاهطلبی بزرگتر باشد: نویسندگی، کارگردانی و بازی در یک اثر قدیمی وسترن، داستانی مرزی که سالها را در بر میگیرد. ، مناطق طولانی کشور و اقساط متعدد. آیا استفاده از سرمایه شغلی بهتر از تحقق یک پروژه اشتیاق وجود دارد؟ پس از چندین دهه حمل مشعل برای این ژانر غیر مد، کاستنر ادای احترام بزرگی به ارزش های آن به دست آورده است.
اما جایی در میانه فصل اول پایان ناپذیر هورایزن (دومین فصل آن در ماه آگوست می رسد و دو فصل دیگر در مرحله ای از توسعه هستند)، طعنه ای بر سر این درهم و برهم سه ساعته کهن الگوهای اپرای اسب و داستان های فرعی به هم متصل می شود. دیگر بازیگرانی که کاستنر کارگردانی کرده است – رقصهایش با گرگها که برنده اسکار شد و بعداً بازی باز – درامهای باشکوه و گستردهای بودند که با حداقل هیاهو، دوران قدیمیتری از حماسه هالیوود را به یاد میآوردند. Horizon مطمئناً به روح قدیمی وسترن میپردازد (این فقط در سیاستهای روشنفکر حاشیهای مدرن است)، اما طرح داستان چیزی به اندازه یک مینیسریال متورم که در جهتهای مختلف به بیرون کشیده میشود، نشان نمیدهد. گویی کاستنر برای بازگشت پیروزمندانه به پرده بزرگ، موفقیت خود را در صفحه کوچک کنار گذاشته است و تنها فیلمی ساخته که اساساً تلویزیونی است.
فیلمنامهای که او با جان بیرد نوشت (از اینجاست که مشکلات شروع میشوند)، بیراحتی کمتر از چهار روایت مجزا را که در غرب سال 1859، درست در آستانه جنگ داخلی، پخش شدهاند، تقلب میکند. بیش از 181 دقیقه بسیار طولانی، کاستنر از آریزونا به مونتانا تا وایومینگ تا کانزاس میپرد و شخصیتهای متعددی را دنبال میکند، برخی از آنها حتی تا ساعت دوم ظاهر نمیشوند. (با قضاوت از بازیگران وابسته به Horizon که در فصل 1 حضور ندارند ، مقدمه های بیشتری نیز در راه است .)
مرکز اسمی داستان، نقطهای روی نقشه که احتمالاً مسیرهای پرپیچوخم مختلف کاستنر در اواخر تابستان امسال به هم میرسند، سکونتگاه همنام کنار رودخانه است. موقعیت Horizon در زمینی که هنوز از بومیان دزدیده نشده است، آن را به هدف آپاچی ها تبدیل کرده است، که در اولین مجموعه بزرگ فیلم، یورش شبانه به جامعه را آغاز می کنند و تنها دو بازمانده پنهان از خود باقی می گذارند: یک مادر (سینا میلر) و سیبش. دختر گونه (گرجستان مک فیل). این سکانس قرار است یک کابوس باشد – یک محاسبه آتشین استعماری در تاریکی شب – اما کاستنر از قتل عام خجالتی است. خط باریکی بین کلاسیک و سخت وجود دارد و Horizon اغلب از آن عبور می کند.
غارتگر بومیان آمریکا، البته، ثابتی از وسترن های کلاسیکی بودند که فیلم تا حدی تداعی می کند. کاستنر که فیلم «رقص با گرگها» نشاندهنده تغییری عذرخواهی در نحوه نمایش قبایل طولانی مدت توسط هالیوود بود، به دنبال احیای نژادپرستی آشکار آن فیلمهای قدیمی نیست. معمار قتل عام، یک جنگجوی آپاچی به نام پیونسنای (کفش اوون کرو)، خشونت را تنها عامل بازدارنده برای مداخلهگران سفیدپوست میبیند که در نهایت آنها را مجبور به ترک زمین میکنند. اگر او از شرور های Horizon باشد ، بسیار دلسوزتر از دیگران است. اما علاقه به انگیزه های او، حداقل در این ورود افتتاحیه، کمی مبهم و حتی واجب به نظر می رسد. کاستنر به وضوح نمی تواند صبر کند تا از صحنه های خود عبور کند و به سراغ دیگران برود.
ساعت افتتاحیه، سورتمه زدن خشن است، عمدتاً به لطف آن لحظات اولیه در Horizon، که در آن بازیگران اغلب ناشناخته، سفتی خاصی در تئاتر جامعه را در لباس های غرب قدیمی خود نشان می دهند. مانند بسیاری از تولیدات کلینت ایستوود، اجراکنندگان کم سابقه کمی سرگردان به نظر می رسند. بر این اساس، افق با افزایش قدرت ستاره اش افزایش می یابد. سام ورتینگتون، به عنوان یک سرباز نجیب زاده که با تردید وارد یک رابطه عاشقانه با بیوه میلر می شود، یکی از جذاب ترین و جذاب ترین بازی های حرفه ای خود را ارائه می دهد. آیا زمان حضورش در پاندورا به او روحیه داده است یا در مقایسه با برخی از اطرافیانش فقط شبیه لارنس اولیویه است؟ کاستنر از لوک ویلسون نیز سود زیادی میبرد، او را به عنوان رهبر بیمیل قطار واگنی انتخاب میکند که انبوهی از بازیگران جدید را به تصویر پرپر میکشد.
Horizon هرگز کاملاً به یک پروژه بیهوده تبدیل نمی شود. به هر حال کاستنر نزدیک به یک ساعت ظاهر نمی شود. او یک ورودی خیره کننده را به خود می دهد: سوار شدن مستقیم به دوربین با موجی از موسیقی. شخصیت او، یک تاجر اسب که یک استعداد مخفی (اگر غیرقابل تعجب) را برای شلیک اسلحه پنهان می کند، یک قهرمان کلاسیک کاستنر است، خشن اما به طرز عجیبی مودب. او در نهایت به نقش محافظ موقت یک روسپی طلایی (ابی لی) و یک کودک کوچک تبدیل می شود، اما Horizon این رشته از داستان را بر هیچ یک از بقیه امتیاز نمی دهد. با این وجود، فیلم تنها از نیروی ستاره کاستنر، یعنی جاذبههای آرام او بهره میبرد.
بهعنوان یک فیلمساز، به نظر میرسد که او بین افراط در رمانتیسم اسطورهای غرب وحشی و بازجویی از ابهامات اخلاقی آن درگیر است. تیره ترین خط داستانی هورایزن شامل پسر جوانی می شود که اشتیاقش برای پیوستن به لشکر سواره نظام در حالی که شاهد مهمانی شکار خود است – که برای یافتن عاملان قتل عام در هورایزن جمع شده بود – یک قبیله تصادفی را در هم می شکند و به طور بی رویه پوست سر را جمع آوری می کند که می تواند فروخته شود. فیلم می گوید که انتقام به چرخ دیگری از سرمایه داری تبدیل می شود. در جاهای دیگر، فیلمنامه در دستنویسی سنگینتر میشود: یک گفتگوی قلعبهدستآمده نشان میدهد که شخصیتها مانند استادان تاریخ در سفر در زمان، درباره اجتنابناپذیر بودن سرنوشت آشکار اظهار نظر میکنند. باز هم، هیچ صحنه ای از سخنرانی غیرقابل قبول نمی تواند بد باشد، وقتی دنی هیوستون و مایکل روکر سخنرانی می کنند.
با وجود همه مناطق خاکستری که کاستنر میچرخد، او نمیتواند گروه عظیم شخصیتهایش را به نقشهای اصلی تقسیم کند: گاوچرانی با اخلاق خوب و تیراندازی بهتر. دختران به آنها چشم می زنند. مردان امروزی ضعیف و ضعیف که نمیتوانند یا نمیخواهند از همسرشان دفاع کنند. شرورهای سادیستی کاستنر از دفع دومی لذت می برد. یک صحنه طولانی و در حال افزایش وجود دارد که در آن هیز الیسون او توهین یک قاتل ضعیف و متخاصم را منحرف می کند، این دو در حال سرگردانی به بالای تپه ای هستند که واقعاً یک سطح شیب دار برای تپانچه های دوئل قبلی است. این یک بازی آهسته در برابر خشونت است، تارانتینو با سرعت، اما نه استعداد.
همانطور که مشخص است، سرعت چیزی است که Horizon را پایین می آورد . فیلم در حال چرخش و پیچ و خم است و به آرامی به جایی نمی رسد. در پایان زمان اجرای پرحجم خود، طرح به سختی جلوتر رفته است. این همه چیدمان است، یک رژه بی پایان از معرفی ها و حوادث تحریک کننده، مانند غوغای یک خلبان طولانی مدت برای نمایشی که شما نمی توانید آن را به پایان برسانید. و سپس فیلم در مسیر خود متوقف میشود، و به شدت به یک تریلر تجلیلشده «دفعه بعدی در» تبدیل میشود که گان بازی آینده را تبلیغ میکند. شاید قضاوت درباره فصل 1 بر اساس شرایط خاص خود ناعادلانه باشد. این به وضوح بخشی از یک داستان بزرگتر است، و همه این رشته های عمل احتمالاً در فصل 2 گرد هم می آیند . سپس دوباره، چه کسی می داند؟ با توجه به اینکه کاستنر سخت در حال کار کردن است، هر چیزی مانند یک پایان – یا حتی یک داستان مناسب – هنوز می تواند یک ذره در افق دور باشد.
Horizon: An American Saga – Chapter 1 اکنون در همه جا در سینماها پخش می شود. برای اطلاعات بیشتر از نوشته های AA Dowd، لطفاً از صفحه Authory او دیدن کنید.