Rogue One ، درباره گروهی از شورشیان نوپا که تلاش میکنند نقشههای ستاره مرگ را بدزدند، وجه تمایز این است که هیچ فیلمی از جنگ ستارگان از زمان A New Hope به آن دست نیافته است: این فیلم به یک موفقیت غافلگیرکننده تبدیل شد. خوب، نه دقیقا . از آنجایی که تنها دومین فیلم سینمایی جنگ ستارگان از سال 2005 به نمایش درآمد، همه میدانستند که بدون توجه به هر اتفاقی میتواند درآمد کسب کند. اما سوالات زیادی وجود داشت و برخی پیش بینی های بدبینانه وجود داشت. با توجه به تولید مشکلی که دیزنی را ملزم می کرد تا تونی گیلروی و تیمش را بیش از حد معمول در ساعت یازدهم فیلمبرداری و فیلمبرداری مجدد بیاورد، و همچنین این واقعیت که فیلم عمدتاً شخصیت های جدیدی را به نمایش می گذاشت، دیزنی احتمالاً از A استفاده نمی کرد. موفقیت غرق در نوستالژی نیرو بیدار می شود.
اما Rogue One علیرغم موانعی که وجود داشت به یک موفقیت بزرگ تبدیل شد. این فیلم هنوز در جایگاه پانزدهم فهرست باکس آفیس داخلی تمام دوران قرار دارد، اگرچه میزان بین المللی آن از نظر استانداردهای صنعت کمتر از حد مطلوب بود، به خصوص با توجه به بازیگران متنوع بازیگران بین المللی که نمایندگی بازارهای مختلف را دارند، منظورم کشورهاست. و نقدها مناسب بودند ، اگرچه منتقدان راحتتر به نظر میرسیدند و از اینکه با توجه به همه آشفتگیهای پیش از انتشار، وحشتناک نبودند، به نظر میرسیدند. هنوز هم در میان منتقدان نارضایتی های زیادی وجود داشت و نیویورک تایمز شکایت کرد که فیلم «فیلمنامه شگفت انگیزی هک شده» دارد.
به خصوص با در نظر گرفتن اینکه ممکن بود یک فاجعه باشد، Rogue One یک پیروزی بی چون و چرا بود، شاید دیزنی را به یک حس کاذب اعتماد به نفس در مورد آنچه که ممکن است – و مخاطبان می پذیرند – از جنگ ستارگان، همانطور که خود گیلروی اخیراً گفت ، ترغیب کرد. تقریباً شش سال بعد، با نگاهی تازه به فیلم در آستانه نمایش اسپین آف گیلروی، آندور ، آیا Rogue One دوام می آورد؟ آیا هم «جنگ ستارگان خوبی می دهد» و هم به تنهایی به عنوان یک فیلم خوب عمل می کند؟
تصاویری خیره کننده
برای شروع، این یک فیلم زیبا است. من فهرستی ذهنی از فیلمهایی را نگه میدارم که با پخش بدون صدا در پسزمینه یک مهمانی شیک (که اگر جایی بزرگتر و دوستانی پیدا کنم، روزی میزبان آن خواهم بود) فوقالعاده به نظر میرسند. Rogue One به همراه Tron Legacy ، Atomic Blonde ، John Wick: Chapter 2 و نسخه لایو اکشن Ghost in the Shell با اسکارلت جوهانسون در این لیست قرار دارد. بله، میدانم که این آخری به دلایل متعددی توهینآمیز است ، اما نکته اینجاست – به استثنای جان ویک 2 – اینها فیلمهایی با ظاهر افسانهای هستند که با توجه به داستانهای میانیشان، لزوماً نمیخواهید آنها را هم بشنوید . من می ترسم که این برای Rogue One نیز صدق کند، اما ابتدا اجازه دهید چیزهای خوب، از جمله تخیل بصری نمایش داده شده را تحسین کنیم.
منظور من فقط جلوه های ویژه گران قیمت نیست که هر فیلم پرفروشی حاوی آن است. منظورم این است که از هر فریم Rogue One عکسبرداری میشود و تولید سخاوتمندانه در مکانهای خیرهکننده بسیاری است که در آن اکشن را به نمایش میگذارد. تهیهکنندگان جنگ ستارگان همیشه به دنبال محیطهای جدید هستند و یکی از منحصربهفردترین محیطهای خود را در ساحل شن سیاه Reynisfjara پیدا کردند، جایی که سکانس آغازین فیلمبرداری میشود. شاتل امپراتوری که بر فراز ساحل به سمت فضای سبز سرسبز و سیاه کبالتی در داخل می چرخد، احساس غریبگی می کند، که همیشه نمی توان در مورد محیط های جنگ ستارگان مانند اندور و هوث گفت.
نبرد ساحلی اسکاریف نیز با آب فیروزهای رنگ و دماغه AT-AT از میان درختان نخل تاب میخورد، تازه و از نظر بصری چشمگیر است، گویی امپراتوری به فلوریدا کیز حمله کرده است. هر دوی این سکانسها به ترتیب با Death Troopers و Shore Troopers به گروه رو به رشدی از انواع طوفانبازها اضافه شدهاند. و بیایید صادق باشیم، یک فیلم جنگ ستارگان کار خود را انجام نمی دهد، اگر نخواهیم لحظه ای که تمام شد عجله کنیم و اسباب بازی های جدید را بخریم.
جای تعجب نیست که با توجه به اینکه این فیلم زاییده ذهن هنرمند جلوههای ویژه جان نول است، Rogue One حاوی برخی از بهترین جلوههای ویژه ساخته شده در جنگ ستارگان است. جورج لوکاس همیشه در تلاش بود تا ایدههایی را که در سر داشت با فناوری جدیدتر VFX بازسازی کند، نه تنها در نسخههای ویژه اواخر دهه 90، بلکه با دادن پایان جدی به بازگشت جدی و تهدید شبح نیز کم و بیش همان پایانی را که فیلم اصلی خود داشت. . دیدگاه او برای نبردهای فضایی حداقل ممکن است در نهایت در Rogue One محقق شده باشد. تصور اینکه آنها می توانند بسیار بهتر از این باشند دشوار است، تا زمانی که به هر حال واقعیت مجازی را دریافت کنیم.
مانند عکسهای قبلی، از نظر روایی هیچ چیز جدیدی وجود ندارد که ناوگان Rebel تلاش میکند تا برای قهرمانان وقت بخرد تا به قلعه روی زمین نفوذ کنند، اما چه کسی اهمیت میدهد که این هیجان و زیبایی باشد؟ لحظه ای که یک "کوروت سر چکشی" یک ناوشکن ستاره را با دیگری به دو نیم می کند، یکی از تاثیرگذارترین لحظات صحنه سازی شده در تمام جنگ ستارگان است. لحظه خیره کننده دیگری زمانی رخ می دهد که ستاره مرگ شهر جده را منفجر می کند و فیلم هم قدرت الهام بخش از فضا و هم وحشت مطلق کسانی که با آن در زمین در حال انفجار روبرو هستند را به تصویر می کشد. این یک ارتقای بزرگ از تخریب پیو پیو Alderaan در یک امید جدید است و گواهی بر این است که جلوههای ویژه در هنگام رندر کردن تخیل به جای جایگزین کردن آن چه میتوانند انجام دهند.
مشارکت های گیلروی
شکی نیست که کار گیلروی روی فیلم احتمالاً آن را نجات داده است. از جمله موارد اضافه شده او، صحنه نمادینی بود که در آن دارث ویدر راه خود را به یک راهرو می بیند و به طرز وحشیانه ای گروهی از شورشیان وحشت زده را اعزام می کند. وحشی گری جدید و جدید احساس می شد – همان نوع ویدری که ما باید می داشتیم، اما قبل از اینکه نوآوری های فیلمسازی او را ممکن کند، نمی توانست وجود داشته باشد. آخرین نما از ویدر که روی لبه یک سکوی اسکله ایستاده و به شکار خود خیره شده است، حتی بیشتر از غوغا با شمشیر نوری، ارباب تاریکی را به عنوان فردی بدجنس نشان میدهد که کاملاً از خلاء خام خود وحشت ندارد.
این صحنه، دست کم تاثیرگذار بوده است. مطمئناً این باعث شد که سازندگان Obi-Wan Kenobi تلاش کنند تا با عصبانیت خودشان در قتل عام Vader، خطرات را بالا ببرند. Mandalorian همچنین دارای یک نسخه است، زمانی که شمشیر نوری لوک اسکای واکر راه خود را از طریق یک راهرو به روشی مشابه هک میکند (امیدواریم منظور از آن یک ادای احترام باشد و نه یک پاره کردن، اما شما هرگز نمیتوانید با آن تولید بیمعنا بگویید).
گیلروی همچنین مقدمه کاسیان آندور (دیگو لونا) را اضافه کرد، زمانی که او یک شورشی زخمی را می کشد که در حین فرار از سرعت آنها کم می کند. برای پول من، این تکان دهنده ترین لحظه در جنگ ستارگان باقی می ماند. نامزدهای دیگری نیز وجود دارد: اوج امپراتوری ضربه می زند، هم خانواده بزرگ فاش می شود و هم لوک وقتی از آن مطلع می شود خود را به ورطه می اندازد. آناکین اسکای واکر در حال سلاخی مردم شن در حمله کلون ها. بدن جدا شده و سوخته آناکین در پایان انتقام سیث . اما ما این چیزها را از ویدر انتظار داشتیم. ما می دانستیم که او چه توانایی دارد، چقدر نفرت در دل او وجود دارد.
آندور با اعدام رفیقش – که بلافاصله و تقریباً بهطور تصادفی وقتی متوجه میشود که این تنها راه نجات او از گرفتاری امپراتوری است- انجام میدهد – کل ایده فداکاری برای شورش را در نور جدیدی انداخت. ما با دیدن آن برای اولین بار متوجه شدیم که هر قهرمانی در خاطر نخواهد ماند، چه برسد به اینکه با یک مراسم مدال شیر شود. مهمتر از آن، ما فهمیدیم که ممکن است برای تداوم شورش نوپا به کارهای کثیف نیاز باشد. این یک عمل بی رحمانه تر و بی رحمانه تر از هر چیزی است که هان سولو ظاهراً مزدور ( اما در واقع خونگرم ) تا به حال به آن فکر کرده است.
این واقعیت که خیلی زود در فیلم اتفاق میافتد نشان میدهد که Rogue One سبک متفاوتی خواهد داشت، چیزی از واقعگرایی تصمیمگیری سخت در شرایط غیرممکن را به نمایش میگذارد، و ممکن است نشاندهنده داستانی از جنگ ستارگان باشد که پر نشده است. پر از بامزه و خنده دار مثل The Force Awakens که وقتی Rogue One بیرون آمد هنوز در خاطرات مردم وجود داشت. لحظه ای جسورانه و الهام بخش بود. آیا بقیه فیلم با پتانسیل مسیرهای جدید جنگ ستارگان که باز شده است، عمل می کند؟
با گذشت 6 سال، آیا Rogue One همچنان پابرجاست؟
بله و خیر. هر کسی که برای اولین بار فیلم را می بیند می تواند به شما بگوید که چقدر از پایان آن شگفت زده شده است. واقعیت خشن خشونت و فداکاری در همان صحنه اول را به نتیجه منطقی خود می رساند. همچنین، مناسب ژانر است. قهرمانان همیشه در فیلم های جنگی می میرند. به این فکر کنید که کاپیتان میلر تام هنکس در فیلم Saving Private Ryan تسلیم شد تا بتواند قهرمان عنوان مت دیمون را نجات دهد.
از قضا، با توجه به اینکه آنها در حال ساخت یک نمایش کامل پیرامون او هستند، آندور ممکن است کمترین جذابیت را در بین شخصیت های اصلی فیلم داشته باشد، بیشتر به این دلیل که فیلمنامه نمی تواند او را با گرما آغشته کند. متوجه شدم، او یک شورشگرای خستهشده با ژاکت کثیف است، نه یک نوجوان مشتاق و شهوتآمیز مثل همان کسی که لونا در نقش فریبندهاش در Y tu mamá también بازی کرد. با این حال، خوب است اگر قهرمان Rogue One ما کمی بیشتر احساس سرکشی داشته باشد.
شخصیت ها به طور کلی ضعیف ترین قسمت فیلم هستند. گیلروی گفته است که Rogue One را کمتر به عنوان جنگ ستارگان و بیشتر به عنوان فیلم «نبرد بریتانیا» دیده است. و مانند بسیاری از فیلمهای جنگی، شخصیتها – که سرنوشت بسیاری از آنها طعمهی توپ هستند – تا حدودی نامشخص هستند. مطمئناً آنها به سمت اکشن و جلوه های بصری حرکت می کنند. در سال 1969 زمانی که گای همیلتون فیلم واقعی «نبرد بریتانیا » را با اکشن هوایی تماشاییاش ساخت، درست بود و برای Rogue One نیز صادق است.
فلیسیتی جونز در نقش جین ارسو خوش دست در این نقش بسیار خشن است، اما در عین حال بی طنز نیز نقش دارد. جین نیز دوران سختی را پشت سر گذاشته است. او شاهد شلیک اسلحه امپراتوری به مادرش بود، پدرش او را رها کرد، سپس توسط یک تروریست بزرگ شد – دوران کودکی او احتمالاً به طرز غم انگیزی با کراکرهای گراهام و خوابیدن کم بود. اما حس شوخ طبعی آن دوران سخت را قابل تحمل تر می کند. چند شکاف خسته از جنگ بین او و کاسیان، برخلاف دعوای همیشگی آنها، لحظات پایانی آنها را با هم کمی صمیمی تر می کرد.
در میان شخصیتهای اصلی دیگر، دانی ون و ون جیانگ رابطه خوبی با یک زوج راهب دارند که کماندو شدهاند. معمولی برای جنگ ستارگان، یک شخصیت غیر انسانی نمایش را می دزدد. آلن تودیک بهعنوان صدای امپریال دروید K-2S0، همان شوخ طبعی را ارائه میکند که فیبی والر-بریج چند سال بعد به عنوان یک دروید در Solo انجام داد.
برعکس، ریز احمد به عنوان خلبان بودی، کاری جز تلاوت شرح ندارد. هیچ حسی وجود ندارد که او به سرعت یکی از بهترین بازیگران نسل خود در آثاری مانند The Night of و Sound of Metal در نظر گرفته شود. یکی دیگر از بازیگران بزرگ، بن مندلسون، نیز تا حدودی در نقش امپریال بیگ بد، اورسون کرنیک، تلف شده است. مندلسون نقش شرورهای به یاد ماندنی بسیاری را ایفا کرده است ( Animal Kingdom و Bloodline )، اما علیرغم اینکه در شنل سفیدش بداخلاق به نظر می رسد، هم کاراکتر و هم اجرای آن، اکثراً کتک کاری و کتک کاری زیادی دارند که به جایی نمی رسد.
یکی دیگر از جنبه های ناامید کننده فیلم موسیقی است. مایکل جیاکینو با کارهای خیرهکننده در فیلمهایی مانند پیشتازان فضا (2009) و بتمن ثابت کرده است که شایسته تبدیل شدن به یک آهنگساز برتر فیلم است، اما موسیقی او برای Rogue One به اندازه برخی از شخصیتها و اکشن عمومی است. با توجه به اینکه جیاکینو تنها چند ماه فرصت داشت تا آن را بسازد، جای تعجب نیست.
جیاکینو اولین آهنگسازی شد که به غیر از جان ویلیامز فیلمی از جنگ ستارگان را آهنگسازی کرد و من نمی توانم بفهمم که چرا موسیقی افسانه ای ویلیام فقط مورد استفاده مجدد قرار نگرفت. من متوجه شدم که Rogue One در تلاش بود هویت خود را ایجاد کند – یکی از دلایلی که این اولین فیلم جنگ ستارگان بود که از خزیدن آغازین معروف چشم پوشی کرد. اما وقتی در حال بازیافت خیلی چیزهای دیگر از کاتالوگ پشتی هستید، چرا موسیقی فیلم مورد علاقه همه را نیز اضافه نکنید؟
در پایان، Rogue One – تقریباً مانند تمام جنگ ستارگان، به جز آن شاهکار بینقص، امپراتوری ضربه میزند – یک کیسه ترکیبی است. اسکریپت واقعاً گاهی اوقات احساس "هک" می کند. اما در نهایت فیلم بر اساس قدرت تخیل بصری تماشایی و بر روی لحظات شخصیت های جسورانه ای که توسط گیلروی گنجانده شده است. امیدواریم، لحظاتی از این دست، آندور آینده را به چیزی خاص تبدیل کند و احتمالاً در جایی که فیلم قبلی آن گاهی اوقات شکست خورد، موفق شود.