هرگز نمایشی از کوسه ضرب المثلی پریده است که تا این حد پیوسته به زمین بنشیند و چند فصل در آب قدم بگذارد، سپس مانند The Walking Dead یک بار دیگر از آن بالا برود. اگر شما یکی از بینندگانی هستید که از پایینترین نقطههای نمایش به آن پایبند بودهاند، از مزایای بازده بزرگی که پس از موفقیت سریال پسا آخرالزمانی یک بار دیگر به دست آمد، بهرهمند شدهاید.
اولین فصلهای سریال مردگان متحرک ، بینندگان را به صحنههای احساسی و دلخراش میکشاند، و آنها را با حجم زیادی از اکشن و غم شوکه میکرد، و شخصیتهایی ساخت که با توسعه قوسهای داستانی، طرفداران عمیقاً روی آنها سرمایهگذاری کردند. پس از برخی فصلهای میانی مشکوک، سریال به لطف عناصری که دوباره آن را تازه و هیجانانگیز کرده بودند، به جذابیت اولیه خود بازگشت.
با پایان یافتن سریال آخرالزمانی با فصل یازدهم، زمان عالی برای قدم زدن در خط حافظه و نگاهی به 10 فصل قبلی است تا ببینید چگونه آنها در برابر یکدیگر قرار می گیرند. در اینجا آنها از بدترین به بهترین رتبه بندی شده اند.
10. فصل 8
درگیری با Saviors سرانجام در این فصل حل شد، اما انتظار بسیار طولانی بود و باعث شد گلوی نگان و حذف گروهش تقریباً ضد اقلیم باشد. با اضافه کردن توهین به جراحت، ریک تصمیم می گیرد به جان نیگان ببخشد، و طرفداران را به تعجب وا می دارد که چه اتفاقی ممکن است برای شخصیتی که احساس می کردند مدت هاست مسیر او را طی کرده است، بکنند. طرفداران با مرگ تکان دهنده کارل خشمگین شدند، درست پس از اینکه او سرانجام به عنوان یک شخصیت به خود آمد، به خصوص که او نقش بزرگی در کمیک هایی داشت که سریال بر اساس آن ساخته شده است.
بازگشت شخصیت مورالس بیشتر از اینکه هیجان انگیز باشد، گیج کننده بود، زیرا اکثر طرفداران به سراغ گوگل رفتند که او واقعاً چه کسی بود. یوجین که بهعنوان یک عضو جدید مغرور، هرچند بیمیل در Saviors در حال حرکت بود، تنها لحظه رستگاری فصل را دارد که وفاداری واقعی خود را با خرابکاری مهماتی که قرار بود ریک و دوستانش را بیرون کند، ثابت میکند. فصلی که در Rotten Tomatoes توسط منتقدان و مخاطبان به عنوان کمترین امتیاز شناخته شد، همچنین شاهد مرگ شیوا بود که در نظر اکثر طرفداران نابخشودنی بود.
9. فصل 7
در زمانی که اوج بزرگ در فصل 6 در نهایت در فصل 7 پخش شد، طرفداران قبلاً ماه ها را در حدس و گمان گذرانده بودند که چه کسی با پایان خفاش نگان روبرو خواهد شد. سرانجام مشخص شد که نه یک نفر، بلکه دو نفر هستند: آبراهام و گلن. صحنه به قدری وحشیانه، آنقدر خشونت آمیز بود که بسیاری از طرفداران سرسخت قصد خود را برای تحریم نمایش اعلام کردند. پس جای تعجب نیست که این فصل در بین بدترین فصل ها قرار می گیرد. ناجیان سلطنت میکنند و برنامههای گروه برای حمله و تصاحب آن بسیار طولانی شده بود، و هر قسمت فرصتی برای بسته شدن ارائه میداد که محقق نشد. شخصیت مورد علاقه طرفداران، داریل بیشتر فصل را در اسارت گذراند، ساشا خود را فدای گروه کرد، و جادیس یک دشمن ناموفق بود (شخصیت او در سریال کوتاه مدت واکینگ دد: جهان فراتر از تفاوت های ظریف بسیار بیشتری داشت). این فصلی بود که فقط منتظر بودی و منتظر اتفاقی بودی که هرگز رخ نداد.
8. فصل 6
طرفداران یاد می گیرند که مورگان در تمام این مدت چه کاری انجام داده است (ظاهراً یادگیری آیکیدو و روش جدیدی از زندگی که شامل امتناع از کشتن می شود)، کارل یک چشم خود را از دست می دهد و در نهایت نجات دهندگان را از دست می دهد. این اولین معرفی مهم نگان است که به قانعکنندهترین شخصیت شرور سریال و قدرتمندترین رقیب گروه تبدیل میشود. او اطراف را مانند یک رئیس مافیا اداره می کند، آنچه را که نیاز دارد می گیرد و در ازای آن از او محافظت می کند، البته فقط تا زمانی که احساس کند کسی دستورات او را اجرا نمی کند، در این مرحله او از آنها مثال می زند. یک صحنه بزرگ مرگ شخصیت ساخته شد تا اینکه ماهها بعد فصل 7 از سر گرفته شد و طرفداران را بیشتر عصبانی و ناامید کرد تا اینکه هیجان زده شوند.
7. فصل 2
صحنه ای که جسد مرده سوفیا در حال حرکت به سمت گروه از انبار هرشل است و کارول از روی ناامیدی به زانو در می آید، یکی از دردناک ترین و احساسی ترین صحنه های نمایش است. قسمت اعظم فصل به اندازه فصل های دیگر هیجان انگیز و پر اکشن نیست، زیرا بر گروهی تمرکز دارد که پناهگاه امنی در مزرعه هرشل پیدا می کنند و در کنار آن دعوای درونی بین ریک و شین است که هر دو معتقدند باید مرد آلفا برای رهبری گروه باشند. . با این حال، این اولین باری است که طرفداران شاهد کشته شدن افراد بی گناه و لحظه ای مهم هستند که یک کلید ضرب المثل بلوغ را در کارل تغییر می دهد، زمانی که او برای نجات پدرش به شین مرده شلیک می کند. همچنین فاش بزرگی وجود دارد که همه وقتی میمیرند برمیگردند (نه، هیچکس این را در فصل 1 نمیدانست)، که تبدیل به یک دانش تغییردهنده بازی برای گروه میشود. این درک وحشتناک است که چشمان آنها را به این واقعیت باز می کند که این مشکل به این زودی ها از بین نمی رود. مسلماً بهترین قسمت فصل، افشای یکی از بدترین شخصیت های سریال، Michonne است.
6. فصل 10
The Walking Dead واقعاً یک بار دیگر در فصل 9 پیشرفت کرد، و شتاب در فصل 10 ادامه داشت. طرفداران ضربه روحی ناشی از از دست دادن تعداد زیادی از کودکان را در نهایت به کارول می بینند. او یک خطای مهم مرتکب می شود که همه را در یک غار گیر می کند و تقریباً کانی را می کشد. این فصل شامل آن اپیزود هیجانانگیز و روانگردان با میشون است که در اتاقی به دام افتاده است که توسط ویرژیل مواد مخدر گرفته شده است. طرفداران عاشق دیدن قوس رستگاری برای نیگان بودند، که بدون اینکه کسی جز کارول بداند، مخفیانه به The Whisperers می پیوندد. یوجین با استفاده از رادیو با یک گروه دیگر و علاقه بالقوه به عشق ارتباط برقرار می کند و اولین شایعات مربوط به راه اندازی The Commonwealth به نمایش را نشان می دهد.
در همین حال، اعضای گروه با یک شخصیت جدید عجیب و غریب روبرو می شوند، شاهزاده خانم که تسکین کمیک بسیار مورد نیاز را به نمایش تاریک و شوم اضافه می کند. همچنین در پایان این فصل است که طرفداران بالاخره میتوانند پسزمینه نیگان و اولین نگاهی به آخرین گروه شرور، The Reapers، ببینند. لحن فصل بین اکشن بالا و سوزش آهسته به جلو و عقب می چرخد، اما به اندازه کافی تعادل خوبی را ارائه می دهد تا در کل مسیر لذت بخش باشد.
5. فصل 9
شخصیت شروری که برای فصل های زیادی در سریال تسلط داشت، در نهایت به پوسته ای از یک مرد تبدیل شد. این فصل همچنین شاهد مرگ و خروج احتمالی قهرمان قدیمی آن، ریک گرایمز، و همچنین اولین پرش بزرگ زمانی بود که شش سال بعد شروع شد. بیبی جودیت که اکنون در سنین پیش نوجوانی قرار دارد، ثابت می کند که شخصیتی فوق العاده جذاب و دوست داشتنی است که زیر نظر مادر خوانده اش میکونه آموزش دیده تا تبدیل به یک مبارز با استعداد و دختر کوچک با اعتماد به نفس شود. مجموعه جدیدی از شخصیتها از جمله کانی، مگنا، یومیکو و لوک معرفی میشوند، در حالی که شخصیتهای مورد علاقه طرفداران از جمله عیسی به پایان میرسند.
اما چیزی که این فصل را واقعاً در میان بهترین ها قرار می دهد، معرفی یکی از ترسناک ترین گروه های شرور سریال، The Whisperers، از جمله رهبر قدرتمند آنها، آلفا، و شماره دو احشایی او، بتا است. آنها در خشکی زندگی میکنند و در کنار مردهها پرسه میزنند و ماسکهایی بر تن دارند که از پوست کنده شده واکرها ساخته شده است. در چیزی که بسیاری آن را «لحظه عروسی سرخ» سریال مینامند، آلفا تعدادی از محبوبترین شخصیتها، تارا، انید و هنری را میکشد و سرهای بریده شده و هنوز متحرک آنها را روی چوبها نصب میکند تا مرزی بین او و گروه مشخص شود. این یک نبرد شدید بین آلفا و مادر آلفا کارول آغاز می کند و طرفداران از آن سیر نمی شوند.
4. فصل 1
نوستالژی زیادی در فصل افتتاحیه وجود دارد که کل سریال را شروع کرد. طرفداران با شخصیت هایی مانند ریک گرایمز، داریل دیکسون، گلن ری، و کارول پلتیه آشنا شدند که در بسیاری از برنامه ها و در برخی موارد، در کل اجرای نمایش به افراد اصلی تبدیل شدند. این خام و هیجان انگیز بود، زیرا طرفداران هرگز چنین خشونت، خشم، و پروتزهای باورنکردنی را در یک برنامه تلویزیونی کوچک که با هیاهوی زیادی راه اندازی نشد، ندیده بودند. اصطلاح "واکرها" (در اینجا بدون زامبی) به بخشی از زبان عامیانه روزمره تبدیل شد و طرفداران همه احساسات را احساس کردند زیرا اعضای گروه هر کاری را که لازم بود برای زنده ماندن انجام می دادند.
چیزی که در این فصل بیشتر به یاد ماندنی بود، این بود که چگونه افراد زیادی از هر طبقه دور هم جمع شدند. داستان روی مردم و تصمیمات دشواری که باید می گرفتند متمرکز بود، نه فقط زامبی های بی مغز در جستجوی همیشگی گوشت گرم. این فصلی بود که همه صنایع دستی خود را تقویت می کردند، اعتماد به نفس خود را ایجاد می کردند و می فهمیدند که چگونه در دنیای جدید حرکت کنند: این فقط یک گروه از جوهای معمولی بود که سعی می کردند چیزها را بفهمند. هواداران بلافاصله متوجه شدند که می خواهند برای مدت طولانی در آن حضور داشته باشند.
3. فصل 5
فصل 5 با بالاترین امتیاز طبق روتن تومیتوز، با 90 درصد قابل توجه ، فصل 5 بین بیمارستانی که بث در آن اسیر است به عقب و جلو می رود و شخصیت مورد علاقه طرفداران کارول را که برای نجات گروه می آید و خودش را نجات می دهد، به اثبات می رساند. پس از تبعید پدر گابریل، که یکی از جذابترین شخصیتهای سریال را داشت، بهعنوان یک کشیش ترسو و بیتفاوت معرفی میشود که تمام جماعت خود را از کلیسا خارج کرده تا خود را ایمن نگه دارد. در این فصل خیلی اتفاق افتاد، از مرگ غم انگیز بث تا چشیدن طعم عادی بودن گروه در اسکندریه، و کشتن وحشیانه پیت توسط ریک، درست زمانی که مورگان دوباره در سریال ظاهر شد تا شاهد این عمل شنیع باشد.
این فصل مملو از مرگ های شخصیت های اصلی است که هر کدام به شیوه ای منحصر به فرد و جالب مدیریت می شوند. باب آخرین خنده را میگیرد و به گرت و دوستان پایانیاش نشان میدهد که پای قطع شدهاش که دارند میخورند، از آنجایی که او قبلاً گاز گرفته شده، آلوده است. تایریس گاز گرفته و در حال مرگ، قبل از اینکه از بین برود، فلاش بک هایی از لحظات مهم زندگی خود را می بیند. و نوح در یکی از وحشتناک ترین صحنه ها جان خود را از دست می دهد، در حالی که او برای جان خود از گلن رنجور که قادر به کمک به او نیست درخواست می کند. فصل با معرفی یکی از کم قانعترین گروههای شرور به نام The Wolves به پایان میرسد، اما در بیشتر موارد، این یک گروه احساسی، هیجانانگیز و فریبنده است.
2. فصل 4
صحنه مرگ هرشل یکی از بیرحمانهترین صحنههای سریال بود، و لحظهای کلیدی در فصل 4 بود. این اولین باری است که سریال گروه را به بخشهای کوچکتر تقسیم میکند، زیرا همه در هرج و مرج راههای متفاوتی را طی میکنند. آبراهام، رزیتا و یوجین معرفی میشوند و اولین بارقه امید را ارائه میکنند، زمانی که یوجین به این نکته اشاره میکند که ممکن است بداند کجا و چگونه درمان پیدا کند (هشدار اسپویل: او این کار را نکرد). سفر به ترمینوس از اینجا شروع میشود، و در حالی که به نظر میرسد به همان سرعتی که شروع میشود به پایان میرسد، پایان فصلی است که «ریک قدیمی» ظهور میکند که طرفداران را برای اتفاقات آینده هیجانزده کرد. به یاد ماندنی ترین لحظه از این فصل، با این حال، این است که کارول آن پنج کلمه بسیار غمگین، "فقط به گل ها را نگاه کن" را به لیزی تحویل می دهد. این یک لحظه دلخراش است، لحظهای که فصلی فوقالعاده پر از توسعه شخصیتهای عالی را در بر میگیرد.
1. فصل 3
طرفداران نگان را یکی از بهترین آنتاگونیست ها و چند لایه ترین شخصیت سریال می نامند. در واقع، قسمت 10 فصل با داستان او یکی از بهترین آثار سینمایی است که این سریال تولید کرده است. اما نمی توان انکار کرد که برای طرفداران اولیه، The Governor دشمن نهایی بود و اولین نگاه را به این موضوع ارائه کرد که چگونه یک سناریوی آخرالزمانی، از دست دادن عظیم، پتانسیل قدرت، و تهدیدی برای زندگی یک فرد می تواند به آرامی به ظاهر هموارترین فرد را به یک شخصیت تبدیل کند. ظالم وحشتناک
محیط یک زندان بود، جایی که گروه به بهترین شکل ممکن زندگی می کنند تا زمانی که فرماندار تصمیم بگیرد که می خواهد ملک را تصاحب کند. T-Dog که خودش را فدا میکند تا کارول را نجات دهد، طرفدارانش را به قلب خود میچسباند، در حالی که مرل، شرور/قهرمان مورد علاقه طرفداران، با پایان تلخ خود ملاقات میکند، منجر به اولین ذره احساسات خام طرفداران شد که طرفداران از داریل غیرقانونی بود. این یک فصل پر اکشن بود که شاهد پایان لری، تولد جودیت و معرفی ساشا و تایری بود. در حالی که بسیاری از شرورها از آن زمان آمدهاند، دیدن این گروه که با فردی قدرتمندتر و همیشه چند قدم جلوتر از آنها مبارزه میکنند، در آن زمان برای ریک و شرکت جدید بود. این واقعیت که این سناریو برای گروه تازه و بدیع بود، فصل 3 را به یکی از هیجانانگیزترین فیلمها تبدیل کرد که ارزش تماشای دوباره را داشت.