هر سریال پیشتازان فضا مورد علاقه کسی است ( Star Trek: The Animated Series ، ما شما را میبینیم)، اما وقتی نوبت به عصر طلایی 18 ساله بین سالهای 1987 تا 2005 میرسد، مجموعه پیشتازان اینترپرایز به راحتی کمتر مورد توجه قرار میگیرد. اینترپرایز که از UPN برای یک دوره کوتاه چهار فصل پخش میشد، قرار بود بعد از سه سریال متوالی در اواخر قرن بیست و چهارم اوضاع را متحول کند.
خالقان ریک برمن و برانون براگا که بهعنوان نوعی داستان مبدأ برای Star Trek به سبک The Right Stuff تصور میشد، میخواستند خطر و هیجان برنامه فضایی میانستارهای اولیه United Earth را به تصویر بکشند، حتی قصد داشتند کل فصل اول را روی زمین بگذرانند و آمادهسازی کنند. برای راه اندازی اولین Starship Enterprise Starfleet. با این حال، این شبکه ایده های دیگری داشت و اصرار داشت که برمن و براگا در فرمول پیوسته موفق Star Trek دخالت نکنند. بنابراین، علیرغم وقوع دو قرن قبل، اینترپرایز اساساً به « ویجرتر » تبدیل شد که به نوبه خود «نسل بعدی بیشتر » بود، یک رویه علمی تخیلی که زمانی عالی بود و تقریباً یک دهه از اوج خود میگذشت.
این بدان معنا نیست که سریال در طول چهار فصل خود پیشرفتی نداشته است. پس از دو سال تلاش برای توجیه وجود سریال، برمن و براگا با فصل سوم کاملاً متفاوت به سمت حصارها حرکت کردند و اینترپرایز (که اکنون به نام Star Trek: Enterprise تغییر نام داده شده است) را به عنوان یک درام سریالی ترسناک و تلخ که عواقب یک 9/9 را باز می کند، دوباره اختراع کرد. حمله 11 مقیاسی به زمین. در حالی که این بازسازی بلافاصله قانعکنندهتر بود، نتوانست رتبهبندی کاهشیافته سریال را افزایش دهد، و سال بعد دوباره مورد بازبینی قرار گرفت و تحت نظر مانی کوتو، مجری جدید نمایش، بیشتر به سمت زاویه «پیشهای پیشتاز ستارهای » متمایل شد. بسیاری از طرفداران استدلال خواهند کرد که این همان جایی است که Enterprise بالاخره پای خود را پیدا کرد، اما برای جلوگیری از لغو آن خیلی کم و دیر بود. با این حال، هر تکرار از اسپین آف مشکل دار نکات برجسته خود را داشت و لیست ما از 10 قسمت قوی Enterprise به طور نسبتاً مساوی در طول نمایش پخش شده است.
هشدار: این مقاله حاوی اسپویل برای هر قسمت لیست شده است.
10. Babel One/United/The Aenar (فصل 4، قسمت های 12، 13، و 14)
پس از تلاش برای ایجاد هویت برای سه فصل، فصل آخر Enterprise بر ایجاد زمینهای برای لحظات مهم در تاریخ داستانی فرنچایز متمرکز شد. این سه قسمت اولین تیمی را بین هر چهار جهان نشان میدهد که روزی فدراسیون سیارات متحد را تشکیل میدهند: آندوریا، زمین، تلار پرایم و ولکان، زیرا آنها توسط یک دشمن مرموز در برابر یکدیگر قرار میگیرند. به طور طبیعی معلوم می شود که آن دشمن رومولان ها هستند، امپراتوری بیگانگانی که زمین و متحدانش قرار است در سال های آینده با آن وارد جنگ شوند. سه گانه Babel One نوید می دهد که داستان این درگیری مهم در راه است و اتحادی که در این قسمت به وجود آمده کلید پیروزی در روز خواهد بود. افسوس که این سریال قبل از اینکه بتواند به این وعده عمل کند لغو شد، اما هنوز یک فصل سرگرم کننده در تاریخ این فرنچایز است.
البته، چیزی که واقعاً سه گانه Babel One را در لیست ما قرار می دهد این است که این یک داستان سه ساعته است که بهترین شخصیت سریال، فرمانده شران آندوری (ستاره مهمان تکراری جفری کامبز) را در بر می گیرد. ما را شنیدید – نه بهترین شخصیت مهمان ، بهترین شخصیت ، دست پایین. شران یک جنگجوی خاردار، اما نجیب است که وسواس زیادی برای بازپرداخت بدهی های خود دارد. او کمی پارانوئید است، اما همچنین نسبتاً منطقی و قابل اعتماد است، به خصوص زمانی که احترام او را جلب کردید. اگر او هر هفته در برنامه حضور داشت، ممکن بود چنین لذتی به نظر نمی رسید، اما این داستان دوز سه گانه خوش آمدگویی از اندوریان مورد علاقه ما است.
9. Shuttlepod One (فصل 1، قسمت 16)
روزهای اولیه اینترپرایز کاملاً غیرقابل تماشا هستند، زیرا شخصیتهای ملایم و فضای ناکافی آن در مقایسه با نمایشهای قبل از آن با هم دست و پنجه نرم میکنند. Shuttlepod One نقطه نسبتاً روشنی در فصل اول و ویترینی برای دو شخصیت است که در ادامه سریال به مخاطبان کمک کرد. در این قسمت، مهندس ارشد چیپر، چارلز «تریپ» تاکر سوم (کانر ترینیر) و افسر اسلحهدار تنگ، مالکوم رید (آنتونی کیتینگ) با هم در یک شاتل پاد گیر افتادهاند و پس از رویارویی با لاشههای شوم، خود را تنها میدانند. بازماندگان خدمه اینترپرایز داستان در مورد این است که چگونه این دو فرد بسیار متفاوت، هر کدام با چشم انداز مرگ و احتمال اندک بقا کنار می آیند.
این نسبتاً سنگین است و رید را به عنوان یک بدبین انتخاب می کند، علیرغم اینکه تنها یکی از این دو نفر است که به طور دقیق شدت گرفتاری خود را ارزیابی می کند، اما در واقع در مورد تولد یک دوستی است، دوستی که جزء اصلی بقیه سریال ها خواهد بود. . در پشت صحنه، ترینر و کیتینگ برای چندین دهه با هم رفیق باقی میماندند و اغلب با هم در همایشها ظاهر میشوند و پادکست خود را در سال 2022 راهاندازی میکنند، به نام The Shuttlepod Show .
8. ساعت صفر (فصل 3، قسمت 24)
اینترپرایز اولین سریال پیشتازان فضا نبود که داستانی طولانی و سریالی را تجربه کرد – Deep Space Nine 's Dominion War در طول سال ها پخش شد – اما اولین سریال در این مجموعه بود که به طور کامل به مدل مدرن روایت متعهد شد. یک داستان واحد در طول یک فصل کامل قوس Xindi در فصل 3 دستور اصلی جدیدی را به Enterprise داد تا یک سلاح سیارهکش را قبل از اینکه روی زمین پرتاب شود، پیدا کرده و نابود کند. و وقتی از مخاطبی میخواهید که به یک داستان حماسی که در طی چند ماه باز میشود متعهد شود، خواه آن مخاطب از این تعهد احساس رضایت کند یا نه، بر موفقیت پایانی آن سوار میشود.
Zero Hour فیلم پرفروشترین راهپیمایی در تلویزیون است، یک پایان اکشن یک ساعته برای چیزی که هنوز طولانیترین قوس داستانی ناگسستنی در کانون است. این رشتهها را که در طول فصل آویزان مانده بودند به هم پیوند میدهد و همه آنها را برای یک ماجراجویی هیجانانگیز با سهم عادلانهاش از لحظههای مشتانگیزش گرد هم میآورد. (دیدن شران کامبز همیشه لذت بخش است، اما ظاهر او در اینجا هر بار یک «جهنم، آره!» دلچسب را از ما خارج می کند.) در حالی که پایان پیچیده آن کمی هوا را از بالون می گیرد ( نویسندگان صرفاً به یک صخره خراشنده نیاز داشتند تا تلاش کنند و از لغو آن اجتناب کنند)، این هنوز پایانی رضایتبخش برای یکی از خطرناکترین داستانهای فرنچایز است.
7. Carbon Creek (فصل 2، قسمت 2)
اگر کل مجموعه شمارش معکوس پیشتازان فضا را دنبال کردهاید، میدانید که ما مجبور بودیم یکی از موارد واقعا احمقانه را در این لیست قرار دهیم. Carbon Creek یک قسمت تفرقهانگیز است که با تاریخ تثبیت شده این فرنچایز از تماس با بیگانگان به خاطر یک داستان احمقانه، اما صمیمانه که به ماهیت آنچه Trek در مورد آن است صحبت میکند. در اینجا، فرمانده فرعی تی پول (جولین بلاک) به کاپیتان جاناتان آرچر (اسکات باکولا) و تریپ با داستانی بلند درباره گیر افتادن یکی از اجدادش (همچنین بلاک) در پنسیلوانیا در سال 1957، همراه با خدمه کوچکی از دانشمندان ولکان، احترام می گذارد. در حالی که آنها در انتظار نجات هستند، ولکان ها مجبور می شوند با جمعیت انسانی ترکیب شوند و در یک کمدی ماهی خارج از آب شرکت کنند.
مانند تعدادی از دیگر انتخابهای ما، Carbon Creek به دلیل تفاوت چشمگیری با داستانهای «سیاره هفته» که حتی قبل از شروع اینترپرایز کهنه شده بودند، از میان جمعیت متمایز است. علاوه بر اینکه یک قطعه دوره ای است که بر مجموعه ای جدید از شخصیت ها متمرکز شده است، همچنین وارونگی چیزی است که انتظار می رود. به جای اینکه داستانی در مورد انسانها باشد که به دنیای جدیدی میرسند و انسانیتشان را در آنها بازتاب میدهند، داستانی است در مورد ولکانهایی که به دنیای ما میآیند، که برای آنها تازگی دارد و باعث میشود به این فکر کنند که ولکان بودن چیست. این احتمالاً باعث میشود که اپیزود بلندتر از آنچه هست به نظر برسد، اما Carbon Creek همچنان یک سرگرمی سبک سرگرمکننده است که بر خلاف بسیاری از قسمتهای اولیه Enterprise ، احتمالاً شما را خسته نخواهد کرد.
6. First Flight (فصل 2، قسمت 24)
ایده اولیه برمن و براگا برای Enterprise این بود که انرژی و هیجان مسابقه فضایی دهه 1960 را با کادربندی خدمه Starfleet اولیه خود به عنوان پیشگامان و پیشگامان در زمینه جدید سفرهای بین ستاره ای دوباره به دست آورد. این نسخه به نفع نوعی آشناتر از پیشتازان فضا پرتاب شد، اما ما یک نگاه اجمالی به سریالی که ممکن است در قسمت 50 سریال، First Flight باشد، میبینیم. این داستان به روزهای اولیه آرچر به عنوان یک خلبان آزمایشی Starfleet بازمی گردد، مدت ها قبل از اینکه Enterprise ساخته شود. در آن زمان، ماموریت Starfleet کشف دنیاهای عجیب و غریب جدید نبود، بلکه رسیدن به Warp 3 بدون انفجار بود، و Archer مجبور بود با مجموعه ای از خلبانان دیگر فقط برای امتیاز احتمالی منفجر شدن به رقابت بپردازد. First Flight داستان رقابت آرچر با افسر همکار AG Robinson (ستاره مهمان کیت کارادین) را روایت می کند و اینکه چگونه مبارزه آنها برای سریعترین انسان تاریخ تقریباً کل برنامه فضایی را مخفی کرد – اما در نهایت نجات داد.
اگرچه First Flight دقیقاً تلویزیون پیشگامانه نیست، اما به عنوان نمونه ای از پتانسیل های ناتمام Enterprise در لیست ما جای می گیرد. به همان اندازه که این سریال در فصلهای بعدی با انتظارات طرفداران مطابقت داشت، یک سریال پیشتازان فضا با این تنظیمات و لحن میتوانست چیزی واقعاً جدید برای این فرنچایز باشد، یک پیش درآمد با هویتی خاص. تا زمانی که فرنچایز به ناچار به قرن بیست و دوم بازگردد، ما باید به این یک قسمت بسنده کنیم.
5. Demons/Terra Prime (فصل 4، قسمت 20 و 21)
از هر Trekkie بپرسید و آنها مستقیماً به شما خواهند گفت: قسمت پایانی سریال Enterprise بد است. This Are The Voyages که سال ها بعد از بقیه سریال اتفاق می افتد، اما در واقع یک شبیه سازی هولدک است که قرن ها بعد از بقیه سریال پخش می شود، یک آشفتگی کامل و یک راه افتضاح برای پایان سریال است. قسمت پایانی نسبت به داستان قبلی که نتیجه آن در همان شب پخش شد، در واقع نتیجه نسبتاً رضایتبخشی را ارائه میدهد، بسیار ضداقدام به نظر میرسد. دو قسمتی Demons/Terra Prime Enterprise را به خانه بازمی گرداند تا بر یک توافق تاریخی بین دنیاها که روزی به تولد فدراسیون متحد سیارات منجر شود، ریاست کند. با این حال، این اقدامات توسط یک گروه تروریستی به نام Terra Prime به خطر میافتد، که تهدید میکند فرماندهی Starfleet را نابود میکند مگر اینکه همه فرازمینیها زمین را ترک کنند. تشدید مخاطرات آشکار می شود که Terra Prime یک هیبرید انسان نوزاد/Vulcan ایجاد کرده است تا به عنوان نمونه ای از آینده "فاسد" آنها باشد و او دختر ژنتیکی T'Pol و Trip است.
ستاره مهمان پیتر «روبوکاپ» ولر در نقش رهبر تروریست جان فردریک پکستون، که خود را ناجی نژاد بشر می داند، فضای جذابی را به داستان می بخشد. Paxton و Terra Prime نشان دهنده جنون واقعی بیگانه هراسی هستند و با منطق و انگیزه های برتری طلبان سفیدپوست مقایسه می کنند که گرده افشانی متقابل فرهنگی یا ژنتیکی با نژادهای دیگر را به عنوان حمله به هویت خود می دانند. پیشتازان فضا، البته، فلسفه مخالف را موعظه می کند که هر گروه زمانی قوی تر می شود که تفاوت های یکدیگر را بپذیرند و با هم به عنوان یکی کار کنند. شیاطین و ترا پرایم خدمه Archer's Enterprise را دارند که برای ایده آل های پشت Star Trek در مقطعی از تاریخ که مستقیماً در معرض خطر هستند می جنگند. این یک نقطه عطف کلیدی در تکامل بشریت از بچه های جدید در بلوک کهکشانی به یک رهبر در تعقیب صلح و رفاه بین ستاره ای است. این واقعیت که مخاطرات در تریپ و نوزاد شکننده T'Pol به تصویر کشیده میشوند، فقط روی کیک است.
4. Damage (فصل 3، قسمت 19)
فصل سوم Enterprise برخی از "پس از 11 سپتامبر" ترین تلویزیونی را که تا به حال دیده اید ارائه می دهد. در سال 2003 در حالی که 24 در اوج خود بود، قوس Xindi با تأثیری که یک حمله غافلگیرکننده مرگبار میتواند بر جامعهای که خود را غیرقابل لمس میداند داشته باشد، برخورد کرد. مانند آمریکای پس از جنگ سرد، زمین متحد قرن بیست و دوم خود را در «پایان تاریخ» میپندارد، گویی مشکل و نزاع پشت سر آنهاست. آنها بچه های خوبی هستند و برنده شده اند. ناگهان توهم برتری آنها از بین می رود و نمی دانند چگونه با چشم انداز یک تراژدی دیگر کنار بیایند. با این حال، در شرایطی که در زندگی واقعی، حملات 11 سپتامبر پیش درآمدی برای دوره جدیدی از فعالیت های تروریستی خارجی در خاک ایالات متحده نبود (همانطور که در اخبار روز به همه ما گفته شد)، شلیک به یک سلاح قدرتمند در زمین توسط شیندی مرموز، در واقع، تنها آزمایشی برای یک حمله بسیار بزرگتر است که سیاره را کاملاً نابود می کند. بنابراین، زمین تنها سفینه فضایی توانمند خود، Enterprise را به منطقه خطرناکی از فضا می فرستد تا سلاح کشتار جمعی سیندی را قبل از تکمیل، به هر وسیله ای که لازم باشد، مکان یابی و نابود کند.
بنابراین، هنگامی که اینترپرایز در درگیری با نیروهای شیندی به شدت آسیب می بیند، آرچر مجبور می شود قوانین اخلاقی "تکامل یافته" خود را رها کند و برای تکمیل ماموریت فوری خود تصمیم های وحشتناکی بگیرد. یک سامری خوب به تماس پریشان آنها پاسخ می دهد و به آنها کمک می کند، اما چیزی که اینترپرایز واقعاً به آن نیاز دارد مجموعه مهمی از قطعات است که کشتی دوست نیز برای زنده ماندن به آنها نیاز دارد. اخلاق کلی Star Trek همیشه بر این باور است که شما نمیتوانید با قربانی کردن انسانیت خود انسان را نجات دهید، و تقریباً همیشه داستانهایی برای تأیید این دیدگاه میسازد. این بار هیچ راهی به آرچر داده نمی شود. در همان زمان، فرمانده T'Pol با یک مبارزه داخلی کاملاً متفاوت روبرو است، زیرا در نهایت حقیقت در مورد سوء استفاده او از ماده روانگردان Trellium-D آشکار می شود. بللاک که در دو فصل اول از او به جز پوشیدن لباس های تنگ و زیرک شدن توسط دوربین، کمی از او خواسته می شود، با بازی خود در این اپیزود شدید و سخت از کل بازیگران پیشی گرفته است.
3. In a Mirror، Darkly، Parts I & II (فصل 4، قسمت 18 و 19)
این که در یک آینه، تاریکی مورد علاقه بسیاری از طرفداران اپیزود Enterprise است، به همان اندازه انتقادی است که میتوان درباره سریال وارد کرد. این دو قسمت کاملاً در دنیای آینهای اتفاق میافتد، جدول زمانی موازی که در آن Enterprise به امپراتوری Terran فاشیست و بیگانههراسی خدمت میکند و بنابراین هیچ یک از شخصیتهای معمولی سریال را در خود ندارد. در عوض، بازیگران میتوانند با به تصویر کشیدن همتایان فاسد خود، که با وجود اینکه در اوج هستند، سرگرمکنندهتر و جالبتر از همتایان خود در Prime Universe هستند. در اینجا، یک کماندار ناراضی علیه کاپیتان فارست سرسخت (ستاره مهمان مکرر وان آرمسترانگ)، که یک دریاسالار در جهان نخست است، کودتا را رهبری میکند و ISS Enterprise را وارد قلمرو دشمن میکند تا یک کشتی قدرتمند را از آینده جایگزین تصاحب کند – کلاس Constitution-Class. USS Defiant از قسمت Star Trek: The Original Series قسمت The Tholian Web .
البته به همین دلیل است که این اپیزود بسیار دوست داشتنی است – قسمت دوم آن یک نوستالژی است، زیرا بازیگران Enterprise در حال بازتولید کامل مجموعه Star Trek در دهه 1960 هستند، لباس های قدیمی می پوشند و با شرورهای کلاسیک Trek ، Tholian روبرو می شوند. و Gorn که با استفاده از CGI معاصر دوباره طراحی شده اند. از آنجایی که داستان خارج از تداوم عادی است، هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد و اتفاق می افتد، و این یک سواری وحشیانه است. عملا هیچ یک از موفقیت های این قسمت ربطی به سریالی که از آن نشات گرفته است ندارد، اما 90 دقیقه تلویزیون به طرز شگفت انگیزی دلهره آور است که برخلاف همه شانس ها، در واقع ارتباط متعارفی برای قسمت هایی از Star Trek: Discovery دارد که 15 سال تولید شده است. بعد.
2. گرگ و میش (فصل 3، قسمت 8)
هر نمایش علمی تخیلی با ریسک بالا می تواند از یک قسمت سفر در زمان "بدترین سناریو" بهره مند شود. هیچ چیز اهمیت ماموریت یک قهرمان را بیشتر از اینکه خودشان ببینند که در صورت شکست دقیقاً چه اتفاقی می افتد را روشن نمی کند. و مانند هر داستان دیگری که در آینده ای جایگزین می گذرد، هیجان بیشتری از دیدن رویدادهایی وجود دارد که هرگز اجازه نمی دهند در قسمتی اتفاق بیفتند که «مهم» است. به عنوان مثال، گرگ و میش را در نظر بگیرید، که با کماندار سرگردانی باز می شود که درست به موقع به سمت پل اینترپرایز می جنگد تا تکه تکه شدن زمین را تماشا کند. پس از این تیزر تکان دهنده، متوجه می شویم که آرچر آسیبی دیده است که او را از ایجاد خاطرات بلندمدت جدید باز می دارد و در نتیجه، ماموریت اینترپرایز برای از بین بردن ابرسلاح Xindi با شکست مواجه شده و بیشتر بشریت کشته می شوند. دوازده سال بعد، روشی برای خنثی سازی تصادف آرچر کشف می شود که احتمالاً زمین را در این فرآیند نجات می دهد، و خدمه پراکنده اینترپرایز برای آخرین ماموریت برای همه تیله ها جمع می شوند.
این سناریو به خودی خود جذاب است، همانطور که نگاه اجمالی به آینده احتمالی بقیه شخصیت های معمولی است، اما قلب اپیزود رابطه بین آرچر بیمار و تی پول است که در طول مدت بیماری در کنار او بوده است. . در این مرحله از سریال، رابطه عاشقانه بین تیپول و تریپ تاکر از قبل در جریان بود، اما این جدول زمانی متناوب نشان میدهد که نوع بسیار متفاوتی از پیوند بین تیپول و کاپیتان سابقش در حال شکلگیری است، رابطهای که شاید نه بهویژه سالم. بازی بللاک در نقش این تی پول آینده (یکی از دو موردی که او در آن فصل به تصویر میکشد) بیسروصدا قانعکننده است، و نشاندهندهی میزان تکامل شخصیت او در طول قوس Xindi است.
1. Similitude (فصل 3، قسمت 10)
در ارزش اسمی، Similitude به نظر می رسد بازبینی معضلی که خدمه Star Trek: Voyager در قسمت Tuvix با آن مواجه شده اند. شرایط عجیب و غریب منجر به ایجاد شکل جدیدی از زندگی شده است و تنها راه نجات یکی از اعضای آشنای خدمه، گرفتن جان اوست. شکل جدید زندگی، طبیعتاً نمی خواهد بمیرد، اما قوانین تلویزیون ایجاب می کند که در پایان 45 دقیقه همه چیز به حالت عادی برگردد. Similitude همه چیز را در مورد داستانی که در Tuvix کار می کرد حفظ می کند، در حالی که آن را در هر مرحله جالب تر می کند. در اینجا، مهندس ارشد تریپ تاکر در یک تصادف به مرگ مجروح می شود و تنها راه نجات او این است که یک کلون به سرعت پیر از او رشد کند و بافت مغز آن را برداشت کند. حتی اگر این روش غیر کشنده باشد، آرچر و دکتر فلوکس (جان بیلینگزلی) معمولاً از انجام چنین آزمایش اخلاقی مشکوک خودداری می کنند.
با این حال، این داستان در نیمه راه قوس Xindi اتفاق می افتد و Enterprise تنها امید برای نجات زمین از نابودی کامل است. زمین به Enterprise نیاز دارد، Enterprise به Trip نیاز دارد و Trip به بافت مغز کلون خود نیاز دارد، بنابراین Archer چاره ای ندارد. بدتر از آن، خدمه باید تماشا کنند که این شبیهسازی که آنها اسمش را «سیم» گذاشتهاند، در طول هفتهها بزرگ میشود و به تدریج خاطرات اهداکنندهاش را به ارث میبرند. وقتی او به سنی می رسد که قرار است بافت مغزش را اهدا کند، فلوکس تشخیص می دهد که پیوند برای نجات تریپ برای سیم کشنده خواهد بود.
Similitude قهرمانان Starfleet ما را در موقعیتی غیرممکن قرار می دهد و آن را از چندین زاویه عملی و احساسی بررسی می کند. آرچر تحت فشار ماموریت دلهره آور خود کمانش می کند و تا زمانی که ماموریت او را انجام می دهد، تمایل بیشتری به ایفای نقش شرور دارد. سردرگمی تی پول در مورد احساسات عاشقانه اش نسبت به تریپ، در مقابل ابراز عشق سیم به او وجود دارد. فلوکس، یک مرد خانواده، پسر کوچکی را در بستر بیماری خود بزرگ می کند تا از او خواسته شود که او را با دست خود قربانی کند. و سرانجام، خود سیم است، یک بچه بی گناه که در حال انباشته شدن دو مجموعه از خاطرات متناقض است و با بحران هویت و رنجش نسبت به مردی که برای نجاتش ساخته شده است، دست و پنجه نرم می کند، که او نیز هست.
فیلمنامه، اجراها و تولید همگی از مفهوم اپیزود نهایت استفاده را میبرند و در نتیجه یک ساعت احساسی غمانگیز در تلویزیون ایجاد میشود. جای تعجب نیست که کوتو، نویسنده این اپیزود، کلیدهای سریال را برای فصل بعد تحویل میدهد، و چرا بسیاری از طرفداران آرزو میکنند که او این شانس را داشته باشد تا چند سال دیگر آن را ببیند.
هر چهار فصل Star Trek: Enterprise را در Paramount+ پخش کنید.