Obi-Wan Kenobi در بهار امسال در انبوهی از هیجان راه اندازی شد که شامل مقالات نفس گیر بود که به طور ناگهانی شایستگی های پیش درآمد را اعلام می کرد . طرفداران نه تنها امیدوار بودند که دوباره اوبی وان و آناکین اسکای واکر/دارت ویدر را ببینند – قهرمانهای داستان به دشمنان قسمتهای اول تا سوم جنگ ستارگان تبدیل شدند – بلکه از دیدن بازی آنها توسط بازیگران اصلی، ایوان مک گرگور و هیدن کریستنسن نیز روان شدند. به این ترتیب، بسیاری از زمان نمایش این نمایش هیجان زده شدند. سپس، به آرامی، درک تقریباً با هر پروژه جنگ ستارگان آشکار شد… این خیلی عالی نیست، درست است؟
به همین دلیل است که همه نمایشها و فیلمهای جنگ ستارگان توسط طرفداران آنلاین بازنویسی، بازنویسی، بازسازی شده، مفهومسازی مجدد شده و دوباره به تصویر کشیده شدهاند – تا جنگ ستارگان با کیفیت بهتری ساخته شود. جدیدترین ریمیکس طرفداران که توجه گستردهتری را به خود جلب کرده است – حتی نوشتن در ورایتی – فشردهسازی کای پترسون از شش اپیزود سریال در یک فیلم بلند دو ساعت و نیم است که پترسون آن را برای اصلاح چیزهایی ساخته است. به راحتی در فیلمنامه و در ویرایش قابل تعمیر است."
آیا این نسخه جدید واقعاً مشکلات نمایش را "رفع" می کند؟ بهتر است؟ آیا نمونه دیگری از این است که چگونه استفاده از داستان سرایی و فیلمسازی با عقل سلیم تر می تواند به طور اساسی یک نسخه اصلی معیوب را بهبود بخشد؟ سریال Obi-Wan Kenobi مطمئناً مشکلات خود را داشت، اما اگر دیزنی تصمیم گرفته بود مانند ویرایش پترسون مسیر فیلم را طی کند، آیا این باعث میشود که آن را به تجربه بهتری از جنگ ستارگان تبدیل کند؟
مشکلات سریال
نمایش به آرامی آغاز می شود. آیا واقعاً نیاز داریم که اوبی وان را سه بار جداگانه در محل کار یقه آبیاش ببینیم تا 10 سال پس از وقایع پیش درآمد، زندگی او را در مخفی شدن حس کنیم؟ اما بینندگان به دلیل حضور بسیار دلگرم کننده یوان مک گرگور (که حتی به عنوان شخصیت سریال بهتر است)، و همچنین معرفی آن خفه کننده زودرس هات، لیا ارگانا (ویوین) 10 ساله، با این تنظیمات صبر کردند. لیرا بلر). قسمتهای خوب دیگری نیز در قسمت اول وجود دارد، از جمله یک سکانس آغازین هیجانانگیز که در آن جوانها از پاکسازی جدی امپراتور از Revenge of the Sith فرار میکنند.
قسمت دوم، که در آن اوبی وان به دنبال لیا ربوده شده می گردد، احساس می کند کمی عجله دارد، اما اکشن و VFX درگیر هستند و Inquisitor Reva (موسس اینگرام) یک شرور به اندازه کافی شیطانی را می سازد. مهمتر از آن، جنگ ستارگان پس از صرف زمان زیادی برای آن توپ شنی تحمل ناپذیر، تاتوئین، در کتاب بوبا فت و ماندالوریان، سرانجام به سراغ یک کندوی دیگر از تفاله ها و شرور می رود: سیاره باحال بلید رانر ، دایو.
قسمت سوم به بینندگان این باور واقعی را داد که دیزنی این سریال را درست ساخته است. این اپیزود دارای ظاهری هیجانانگیز از دارث ویدر است که حتی با ظاهر کلاسیک Rogue One او رقابت میکند. وحشی گری مبارزه ویدر با اوبی وان، شدت نفرت او و عدم آمادگی کامل اوبی وان برای رویارویی، تکان دهنده و نگران کننده است.
سپس این نمایش اولین قسمت ضعیف خود را ارائه داد. نه تنها قسمت 4 یک ماموریت نجات لیل لیا است که تنها دو قسمت بعد از قسمت اول، بلکه یک "ادای احترام" دیگر به داستان قبلی جنگ ستارگان است، نجات لیا از ستاره مرگ در یک امید جدید، که از قبل "تصور مجدد" شده است. به عنوان نجات ری (دیزی ریدلی) از پایگاه استارکیلر در The Force Awakens .
این قسمت بود که برخی از بینندگان را به این فکر فرو برد که آیا برنامه با مشکل مواجه شده است. در میان مسائل دیگر، اوبی وان پس از تحمل جراحات جسمی و روانی جدی توسط ویدر در پایان اپیزود سوم، خوب است. سپس او و تالا (ایندیرا وارما) هوادار جدی به راحتی به یک پایگاه ظاهرا تسخیرناپذیر امپراتوری نفوذ می کنند و اوبی وان با استفاده از دستگاه تنفسی مخفیانه به زیر آب می رود.
متأسفانه، زمانی که اوبیوان بعداً سعی میکند فالانژی از طوفانبازان را مهار کند و اقیانوس تهدید میکند که راهرویی را که در آن قرار دارد، سیل میکند، اپیزود از دست میدهد. او از نیرو استفاده میکند تا دیوار پلکسی گلاس را ترک نکند در حالی که به آن شلیک میشود. میتوانست فکر کند که «شما یک دستگاه تنفس با خود دارید. آن را بگذار، این مادران را غرق کن و از آنجا شنا کن!»
متأسفانه، چنین سود ظریفی از راه اندازی قبلی که کم و بیش مجموعه را به عنوان یک کل خلاصه می کند، ظاهر نمی شود. سپس صحنه بدنام را دریافت می کنیم که در آن اوبی وان و تالا با قدم گذاشتن در زیر یک کت سنگر از سنگر خارج می شوند. حتی با فرض اینکه یک کت ترنچ در دسترس باشد (شاید برای بازی در فضای مجازی؟) به نظر می رسد که افسران امپراتوری دارای کد موهای صورت بسیار سفت و سختی هستند و اوبی وان پس از یک خواب شدید مانند ریپ ون وینکل به نظر می رسد.
قسمت 5 یک پیشرفت است و شاید بهترین قسمت این مجموعه باشد. نه تنها بدسفرهای بیشتر Vader را ارائه می دهد، بلکه با آشکار شدن بیشتر پیشینه و انگیزه های Reva، او را به عنوان شخصیتی دلسوزتر و قانع کننده تر می شناسیم. در نهایت، هیدن کریستنسن را در نقش آناکین جوان در یک فلش بک دوئل آموزشی زیبا با اوبی وان می بینیم.
اپیزود پایانی بسیاری از چیزهایی را که قسمت ماقبل آخر بازیابی میکند، خنثی میکند، نه تنها به دلیل دیالوگهای ترسناک و توطئههای تنبل، بلکه به نحوی که نشان میدهد چگونه قانون ثابت جنگ ستارگان، درام را محدود میکند. این اپیزود داستانهای فرعی موازی را ارائه میکند که در آن ویدر و اوبی وان بر سر تاتوئین با هم درگیر میشوند، در حالی که ریوا لوک اسکای واکر جوان را در خانهاش تهدید میکند. اما از آنجایی که می دانیم نه لوک و نه اوبی وان در خطر واقعی نیستند، هر دو توطئه عجولانه و ضد عجله به نظر می رسند، حتی اگر نبرد بین ویدر و اوبی وان تا حدودی احساسی برای رابطه آنها بسته شود.
حتی جزئیات نیز اشتباه هستند، چیزی که معمولاً می توان به جنگ ستارگان اعتماد کرد. پس از آنچه می دانیم که Star Destroyer ها می توانند با تیرهای تراکتور و جوخه های TIE انجام دهند، چگونه تمام آن رزمناوهای مرتبه اول را در The Last Jedi به طور کامل نابود کردند، برای مثال، ناگهان ناوشکن ستاره Vader نمی تواند یک قطعه آشغال را که به سختی وجود دارد، بزند یا بگیرد. قبل از آن (به گفتگوهای صمیمانه زیادی که قهرمانان ما ظاهراً چند ثانیه از مرگ می گذرند در کشتی وقت نمی گذارند). در نهایت، ساخت فیلم در این قسمت پایین تر است. حتی در تنظیمات Dolby Dark در تلویزیون جدیدم ، من به سختی میتوانستم اکشن را در طول هر صحنه شبی که با شمشیر نوری روشن نشده بود ببینم ( آیا بازی تاج و تخت چیزی به آنها یاد نداد؟ ). به نظر تلاشی از سوی فیلمسازان برای گسترش فناوری است، اما در نهایت غیرقابل نفوذ است.
جایی برای رفتن نیست
مشکل کلی Obi-Wan Kenobi این بود که هرگز جایی برای رفتن نداشت. همه چیز کم و بیش در همان جایی است که ما شروع کردیم به جز اینکه کوی گون جین (لیام نیسون) بالاخره بعد از یک دهه از ساخت فیلمهای Taken ظاهر شد یا چه کسی میداند چه چیزی را باید با اوبیوان در بیابان نگه دارد تا اینکه رویدادهای یک امید جدید و با این حال، ما همیشه میدانستیم که نمایش از نظر روایی به بنبست میرسد، زیرا هیچ یک از شخصیتهای قدیمی خطر واقعی ندارند. آیا میتوانست بیشتر تعلیقکننده و از نظر احساسی درگیر باشد؟ گردانندگان برنامه با آرک روا تلاش کردند، با توجه به اینکه نتیجه قطعی نداشت، اما با برخورد خشن با شخصیت او در قسمت آخر، آن را به هم زدند.
خب، دیگر چه چیزی باقی مانده است؟ چند محیط جدید جالب، چند نبرد با شمشیر نوری عالی (که تقریباً هر تکراری از جنگ ستارگان دارد)، چند لحظه خوب با اوبی وان، لیا، و ارگاناس، برخی شرارت های ویدر جاودانه – در همه چند قسمت بالاتر از حد متوسط به همراه یک تعداد کمی متوسط
نسخه فیلم چه چیزی را تغییر می دهد؟
هدف اعلام شده پترسون برای نسخه خود بهبود سرعت و خلاص شدن از شر کرک بود. او به طور کلی با برش بیشتر مطالب از سه قسمت ضعیفترین قسمتها: 1، 4، و 6 به این مهم دست مییابد. او به طور کامل داستان فرعی را که در آن Reva به خانه اسکای واکر میرود، که ضعیفترین قسمت سریال است، حذف میکند. این باعث می شود نبرد نهایی بین اوبی وان و آناکین تأثیرگذارتر شود. اگرچه جنگ ستارگان به دلیل استفاده مؤثر از اکشن موازی مشهور است، پترسون نشان میدهد که انتخاب بهتر در اینجا این است که اجازه دهیم دوئل بدون وقفه به اوج احساسی خود برسد.
در مقابل، اولین کات او (حدود 25 دقیقه) بدون تنظیم و نمایش کافی احساس میکند کوتاه و متلاطم است. به عنوان مثال، پترسون صحنه ای را حذف می کند که در آن لیا در یک پذیرایی دیپلماتیک در Alderaan به پسر عمویش توهین می کند، که چیز مهمی نیست، به جز او در صحنه بعدی بین لیا و پدرش، (جیمی اسمیت) که در آن می پرسد. او برای آن حادثه که دیگر در فیلم نیست عذرخواهی کند. این صحنه های اولیه در سریال همچنین بیشتر شخصیت لیا، گاو نر بودن و تمایل او به خودمختاری را نشان می دهد. ما به سختی در نسخه پترسون قبل از ربوده شدن او زمانی را با او می گذرانیم، بنابراین همدردی ما و همچنین درک ما از توانایی او به آن اندازه توسعه نیافته است.
علت و معلول نیز گاهی با هم اشتباه می شوند. در این سریال، Inquisitors در Tatooine ظاهر میشوند و ما فکر میکنیم که آنها به دنبال Obi-Wan هستند تا زمانی که معلوم میشود که یکی دیگر از Jedi و Obi-Wan متحد ، Nari (بنی Safdie) را پیدا کردهاند که به سختی از آنها فرار میکند. چند صحنه بعد، ناری اوبی وان را پیدا می کند و از او برای مقابله با این خطر جدید کمک می خواهد. در نسخه پترسون، ناری اوبی وان را مییابد که شبها قبل از رسیدن تفتیش عقاید در صحرا سرگردان است. نه تنها این یک انتقال بسیار ناخوشایند است، بلکه بیننده نمیداند که ناری کیست، یا انگیزه او برای یافتن اوبی وان چیست، زیرا آنها ابتدا او را تقریباً کشته شده ندیدهاند .
یکی از چیزهایی که طرفداران جنگ ستارگان از آن خوشحال شدند، گنجاندن بسیاری از موسیقی های جان ویلیامز توسط پترسون است، از جمله موسیقی معروف Duel of the Fates از The Phantom Menace . موسیقی ناتالی هولت برای این سریال کاملاً تکان دهنده است، اما پترسون به طور غریزی میداند که با شنیدن مضامین استاد، نبضهای ما کمی تندتر میشوند.
آیا فیلم مواد نمایش را بهتر می کند؟
تا حد زیادی، اما نه به طور کامل. این فیلم به طرز طعنهآمیزی نشان میدهد که بسیاری از صحنههای نمایش از نظر فیلمسازی چقدر خوب انجام شدهاند (بازیها، به جز مک گرگور و کریستنسن، در حد متوسط باقی میماند)، که گواهی بر کیفیت کلی سریال است. حرکت روایی در حال حاضر در قسمتهای 2، 3 و 5 سریال به خوبی کار میکند، بنابراین منطقی است که برشهای پترسون در این بخشهای فیلم نیز بهتر جریان داشته باشند. جای تعجب نیست که ویرایش مطالب در قسمتهای کوچکتر، بهویژه انتقال او از قسمت 5 به 6، چندان هموار نیست.
حذف نکردن کل قسمت چهارم احتمالاً بزرگترین اشتباه پترسون است (اشتباهی که اگر بخواهد میتواند در ویرایش بعدی آن را برطرف کند). بله، این اپیزود دارای برخی اکشنهای مناسب، جلوههای بصری عالی ، و طراحی تولید جذاب است. اما حتی بیشتر از تلویزیون، فیلم ها نمی توانند ضربات را تکرار کنند. آنها باید دائماً خطرات را به روش های جدید تشدید کنند، به این معنی که شما نمی توانید دو نجات را در نظر بگیرید که از نظر داستانی به یک چیز می رسند. پترسون به راحتی میتوانست از درست قبل از ربودن لیا در پایان فصل 3 توسط ریوا به اوبیوان که پس از مبارزهاش با ویدر در تانک باکتا بهبود مییابد، برش دهد، سپس به اوبیوان، لیا و تالا که در ابتدای اپیزود به پناهندگان ملحق میشوند، بریده شود. 5، با امپراتوری در مسیر.
در مورد این سوال که آیا اوبی وان کنوبی باید به جای سریال یک فیلم می بود، یک سوال بهتر ممکن است این باشد: چرا اصلاً این داستان خاص را تعریف می کنیم در حالی که همه ما می دانیم که چگونه می شود؟ درام جذاب فقط بر اساس دستور العمل مناسب غافلگیری و تعلیق اجرا می شود، و هر دو زمانی که پایان را بدانیم به خطر می افتند. Rebels و The Clone Wars ایدههای بهتری در مورد نحوه استفاده از شخصیتهای قدیمی داشتند، که همیشه آنها را به عنوان سرنخ درگیر نمیکرد و اغلب از خط داستانی اصلی جنگ ستارگان منحرف میشد.
چرا یک عشق پنهانی به اوبی وان نمی دهید، سپس او را به ماموریتی برای کمک به او در سیاره ای که هنوز ندیده ایم اعزام نمی کنید؟ اگر اوبی وان بخواهد کسی را که عمیقا دوستش دارد از دست بدهد – به خصوص با توجه به گناهی که از قبل نسبت به آناکین احساس می کند – در این صورت خطر و مخاطره واقعی دارید. به عبارت دیگر، اگر باید داستانهای جدیدی از جنگ ستارگان داشته باشیم، از پر کردن شکافها دست بردارید و شروع به گسترش آنها کنید. با این اوصاف، پترسون بار دیگر ثابت میکند که وقتی نوبت به بافتار مجدد مطالب قدیمی میرسد، احتمالاً کمتر است.
به ما اعتماد نداری؟ میتوانید کات کای پترسون از Obi-Wan Kenobi را اینجا ببینید و خودتان تصمیم بگیرید که آیا این سریال به عنوان یک فیلم بهتر عمل میکند یا خیر.