ورود دنیس ویلنوو در تلماسه در تئاتر است که نوع یک معامله بزرگ – و نه فقط به خاطر اینکه یکی از بزرگترین پروژه های از بیماری همه گیر تغییر کسب و کار فیلم منتشر شد. این فیلم پرفروش هماکنون در حال شکستن رکوردهای باکس آفیس است، و بسیاری از طرفداران فیلم و علمی تخیلی را بر آن داشت تا نگاهی دوباره به تلاش قبلی برای نشان دادن حماسه رماننویس فرانک هربرت به پرده بزرگ بیندازند: فیلم بسیار بدجنس دیوید لینچ در سال 1984. نام.
میدونی چیه؟ بعد از اینکه خودم آن را دوباره تماشا کردم، مطمئن هستم که نشان میدهم Dune کثیف و فوقالعاده عجیب و غریب لینچ تقریباً آنطور که ممکن است به یاد داشته باشید وحشتناک نیست – و ممکن است ارزش دیدن دوباره آن را تقریباً 40 سال پس از اولین اکران در سینماها داشته باشد.
شروع های بلندپروازانه
پروژه ای که در نهایت تبدیل به اولین فیلم Dune در پرده های بزرگ شد، به بیان ملایم، راه طولانی تا اکران داشت. بیش از یک دهه شروع و توقف و دری چرخان از فیلمسازان قبل از اعلامیه تهیه کننده اجرایی دینو دی لورنتیس در سال 1981 مبنی بر اینکه لینچ فیلم را کارگردانی خواهد کرد. لینچ که تازه کارگردانی فیلم The Elephant Man را آغاز کرده بود ، انتخاب بدیعی برای هدایت فیلم بود و در نهایت فیلم Dune را به جای Star Wars: Return of the Jedi کارگردانی کرد.
این تصمیمی است که او احتمالاً اکنون از آن پشیمان است، زیرا نمایش تئاتر Dune را پس از اکران آن انکار کرده است. بهعلاوه، نمیتوان تصور کرد بازگشت جدای با حضور لینچ در پشت دوربین چه شکلی بود. برای شروع، Ewoks احتمالاً بسیار ترسناک تر خواهند بود.
یکی از گرانترین فیلمهایی که در آن زمان ساخته شده بود، فیلم Dune دارای مجموعههای استادانه، زیبا و تیم عظیمی از هنرمندان و خدمه جلوهها بود تا دیدگاه لینچ را برای داستان به نمایش بگذارند. این فیلم همچنین گروهی از بازیگران باتجربه و آیندهدار را گرد هم آورد که نامهایی با سابقه طولانی و حرفهای از جمله کایل مکلاکلان، شان یانگ، براد دوریف، ویرجینیا مدسن، پاتریک استوارت، مکس فون سیدو و دین استاکول – در میان دیگر چهره های آشنا. برای اندازه گیری خوب، فیلم حتی یک ستاره راک، استینگ، را به عنوان یکی از آنتاگونیست های اصلی فیلم انتخاب کرد.
چه چیزی می تواند اشتباه باشد؟ ظاهرا همه چیز
این فیلم بسیار بلندپروازانه، که تلاش میکرد تمام رمان اصلی هربرت را در یک نمایش دو ساعته جمع کند، در نهایت به مجموعهای از نکات گیجکننده داستان و صداگذاریهای نمایشی برای اتصال یک صحنه به صحنه دیگر تبدیل شد. همچنین با تصاویر روانگردان علامت تجاری لینچ و کار دوربین تریپی همراه بود. به ظاهر نامعلوم از داستان آن را می خواست بگوید و یا فیلم آن را می خواستم به، تلماسه لینچ هر دو انتقادی و تجاری شکست مواجه و منجر به نزدیک به سه دهه اعتقاد به این که حماسه هربرت منحصر به فرد unfilmable بود – تا وینو همراه آمد، البته.
اما نزدیک به 40 سال بعد، تلماسه لینچ واقعا سزاوار است نفرت؟ با نگاهی تازه، ممکن است از برخی از عناصری که آن را به طرز عجیبی شایسته تماشای مجدد می کنند، شگفت زده شوید.
فقط در سال 1984 …
با توجه به اینکه ویلنوو امیدوار است با اقتباس دو قسمتی Dune خود چقدر داستان عظیمی تعریف کند – که انتظار می رود حدود پنج ساعت زمان را در بر بگیرد – عجیب است که بگوییم فیلم لینچ در واقع حاوی مقدار زیادی از منبع اصلی فیلم مدرن است. تاکنون کنار گذاشته است.
برای مثال، لینچ از گرایش به برخی از عجیبترین عناصر داستان ابایی نداشت و مقدار زیادی از زمان نمایش را – چه خوب یا چه بد – به Guild Navigators عظیم و جهشیافته اختصاص داد که به Spice از سیاره Arrakis برای "تکیه کردند. فضا را تا کنید» و سفر بین ستاره ای را ممکن کنید. نویگیتورها انسان هایی هستند که با قرار گرفتن مداوم و متمرکز در معرض اسپایس به طرز وحشتناکی به شکل های کرم مانند جهش یافته اند. آنها زمان و مکان را با استفاده از نوعی پیشبینی و انرژیهای ادویهآمیز که از روزنههای چکهکن و شل و ول روی بدنشان سرچشمه میگیرد، خم میکنند و به آنها اجازه میدهد کشتیها را بدون حرکت در فواصل دورتر حمل کنند.
بله، شما آن سطر آخر را درست خواندید، و بله، لینچ آنها و تواناییهای شلخته و سورئالشان را در جلو و مرکز در Dune قرار داد . به طرز شگفت انگیزی، علیرغم ایفای نقش کلیدی هم در جهان داستان و هم در وقایعی که منجر به عروج قهرمان داستان پل آتریدس (مک لاکلان) می شود، تا به این لحظه در هیچ کجای اقتباس ویلنوو یافت نمی شوند – که شاید بهترین باشد، هرچند. ممکن است دیگران مخالف باشند
خیلی عجیبه؟
The Dune of 1984 همچنین چرخش جالبی را در مورد عنصری از رمان هربرت ارائه می دهد که لینچ آن را حتی با معیارهای او بسیار غیرقابل تصور می دانست: نوعی هنرهای رزمی جادویی که توسط Bene Gesserit – و Paul – معروف به "راه عجیب" انجام می شود.
بر اساس گزارشها، لینچ راه عجیب و غریب را که هنرهای رزمی را با نوعی تلهپورت از راه دور ترکیب میکند، برای فیلمش بسیار عجیب میدانست. در عوض، او سلاحهای قدرتمند و صوتی به نام «ماژولهای عجیب» را اختراع کرد تا جایگزین عنصر داستانی اصلی که «کونگ فو روی تپههای شنی» مینامید، شود. همانطور که می توان انتظار داشت، این تصمیم طرفداران داستان اصلی را دو قطبی کرد، اما دستگاه هایی که عبارات خاص و شنیدنی را به انفجارهای قدرتمند انرژی تبدیل می کنند، در غیر این صورت یک چرخش منحصر به فرد در اسلحه های لیزری سنتی و علمی تخیلی باقی می مانند که به طرز شگفت انگیزی به خوبی در فیلم جای می گیرند. جهان
و با این حال، این تنها عنصر جدیدی نیست که لینچ در Dune خود آورده است، که همچنین یک شخصیت تکرار شونده و چهار پا را به داستان اضافه کرده است که شما فقط در این نسخه خاص از داستان خواهید یافت.
پاگ همه چیز را بهتر می کند
در یکی از بزرگترین اسرار پیرامون فیلم، لینچ تصمیم گرفت به خانه بدبخت آتریدها یک سگ خانگی بدهد – به طور خاص، یک پاگ شایان ستایش. پاگ در طول فیلم نقشی تکرارشونده دارد، ابتدا همراه با اعضای خانواده سلطنتی معرفی شد، سپس دوباره در سفرشان به آراکیس دیده شد، و بعداً هم در حین و هم پس از حمله به خانه بیابانی آتریدها دیده شد. تمایل لینچ برای نمایش پاگ نیز آشکارا عمدی است، زیرا سگ کوچولو در یک صحنه در حال پرسه زدن در راهروی پر از اجساد مرده نشان داده می شود و بعداً در به یاد ماندنی ترین ظاهرش در آغوش سرباز خانه آتریدس ظاهر می شود. – گورنی هالک (استوارت) را در حالی که به نبرد می رود، مسلح می کند.
مبادا کسی نگران وضعیت پاگ در فصلهای بعدی داستان باشد، این پاگ یک بار دیگر در جریان نبرد اوج پل با فید-راوتا (استینگ) ظاهر میشود، با خوشحالی زنده و آرام خیره میشود، زبان (به همان شیوهای بسیار شبیه به میناکاری) به زمین میخندد. حوادثی که در اطراف آن رخ می دهد
خوب، پس آن را دقیقا جای تعجب نیست که تلماسه های Villeneuve نتوانست بیش از این علاوه بر اساطیر ارائه شده توسط لینچ را حمل می کند، اما کمی ناامید کننده است.
دامنه و مقیاس
فراتر از عناصر خاصی که لینچ برای اقتباس خود از Dune ترجمه کرد یا به داستان جدید اضافه کرد، اعتباری نیز وجود دارد که شایسته است به چشم انداز فراگیر او نسبت به حماسه نیز داده شود.
هیچ کس نمی تواند، و یا باید، استدلال می کنند که جهان از تلماسه های Villeneuve فاقد مقیاس، چشم انداز، و یا اعدام بصری دقیق، اما آن را فقط به عنوان مشکل را به یک مورد در برابر دستاورد فوق العاده ای از عینک تصویری که فیلم لینچ تحویل در زمان. از منظره صحرای آراکیس که در پشت هر نما دیده میشود گرفته تا تجسمهای بسیار سنگین کرمهای شنی سیاره، لینچز دان گهگاه در میان تمام داستانسراییهای آشفته و ویرایشهای گیجکننده، مجموعههای زیبایی ارائه میدهد.
ما هنوز به دیدن پل Atreides تیموتی Chalamet سوار و سوار sandworm در تلماسه های Villeneuve است، اما مطمئنا یک چشم به صورت چاپگر که MacLachlan آن راه بازگشت در سال 1984 بود.
اعتبار در جایی که سررسید است
هیچ کدام از این در نظر گرفته شده نشان می دهد که تلماسه لینچ بهتر از فیلم های Villeneuve است. ایرادات اولی کاملاً مستند است، و در بسیاری از موارد، انتقادات شایسته است، در حالی که دومی شاهکاری از منظره و ماهیت به همان اندازه است.
با این حال، اغلب پیش نمیآید که داستانی منحصر به فرد و خارقالعاده مانند Dune را میبینیم که توسط دو فیلمساز کاملاً متفاوت از نظر بینش و تکنیکشان منحصربهفرد است. مطمئنا، به راحتی می توان فیلم 1984 را به عنوان یکی از بدنام ترین فیلم های هالیوود رد کرد و آن را به حال خود رها کرد، اما اگر وقت بگذارید و دوباره آن را تماشا کنید – یا حتی برای اولین بار آن را تماشا کنید – ممکن است شگفت زده شوید. برخی از زوایای جذابی که آن را بررسی میکند و عناصر داستان هربرت را، هم از نظر بصری و هم از لحاظ روایی، مورد توجه قرار میدهد.
بازسازی و راهاندازی مجدد این روزها چیز جدیدی نیست، اما به ندرت پیش میآید که دو اقتباس از یک داستان تا این حد متفاوت و منحصر به فرد احساس شوند. با ذهنی باز به تلماسه لینچ نزدیک شوید و در یکی از بدنام ترین فیلم های هالیوودی ژانر علمی تخیلی لذت زیادی خواهید داشت.
و راستش، ارزشش را دارد که ببینیم پاتریک استوارت با یک پاگ که به سینهاش بسته شده وارد نبرد میشود.
هر دو فیلم Dune از دیوید لینچ و Dune از دنیس ویلنوو اکنون در HBO Max در دسترس هستند.