هر روز نیست که شما زمین را به آستانه نابودی میبرید، اما این دقیقاً همان چیزی است که کارگردان فیلم رولاند امریش در آخرین فیلمش، Moonfall ، تصمیم گرفت انجام دهد.
این فیلم به کارگردانی و نویسندگی مشترک Emmerich، یک جفت فضانورد سابق و یک نظریهپرداز توطئه را دنبال میکند که مجبور میشوند سفری خطرناک به ماه داشته باشند تا از برخورد آن به زمین جلوگیری کنند. اینکه چرا ماه به طور ناگهانی از مدار خود خارج شد – و چگونه می توان آن را به آنجا برگرداند – اسرارهایی است که شخصیت های فیلم با آن روبه رو هستند، اما برای تیمی که وظیفه داشتند فاجعه کیهانی فیلم را در بسیاری از مکان ها زمین گیر کنند نیز مشکلی برای حل آنها بود. فیزیک بسیار واقعی
پیتر تراورز ، ناظر جلوههای بصری، که قبلاً در Midway 2019 با امریک کار کرده بود و نقشی مشابه در فیلمهای Guardians of the Galaxy ، Watchmen و دیگر فیلمها ایفا کرده بود، به زودی متوجه شد که در حال فرو رفتن عمیق در اخترفیزیک و ریاضیات مفهومی است تا Moonfall را زنده کند. تا عنوان آن او با Digital Trends در مورد روند ایجاد یک ملاقات واقعی و فاجعهآمیز بین زمین و ماه و همچنین توسعه ظاهر و طراحی موجودات مرموز مسئول سناریوی فاجعهبار صحبت کرد.
(توجه: مصاحبه زیر شامل بحث در مورد نکات داستانی فیلم است.)
گرایشهای دیجیتال: وقتی در ابتدا از شما پرسیده شد که چگونه یک پروژه میتواند ماه را در حال پرواز از مدار و احتمال برخورد با زمین به تصویر بکشد، چه چیزی در ذهن شما میگذرد؟
پیتر تراورز: این واقعاً، در نهایت، اولین بحث نیز است – زیرا شما حتی دوربین خود را با چیزی به این بزرگی کجا قرار می دهید؟ اگر آن را در فضا قرار دهید، جامع خواهد بود، اما این [دیدگاه] دوربینی نیست که ما به آن عادت کرده ایم، بنابراین می تواند شما را از لحظه دور کند. به همین دلیل، هر فرصتی که به دست میآوردیم، سعی میکردیم دوربین را در سطح چشم روی زمین قرار دهیم، زیرا این تاثیرگذارترین دوربین است.
در اوایل، ما برخی شبیهسازیها و تنظیمات را انجام دادیم، و یک چیزی که متوجه شدیم این است که اگر ماه فقط یک یا دو مایل در فضا باشد، کل آسمان را پر میکند. بنابراین مقیاس و دقت نیز بسیار مهم بودند تا بفهمیم که چگونه به نظر می رسد و چقدر برای مخاطب خارجی به نظر می رسد. همیشه باید تعادلی را پیدا کنید، زیرا اگر خیلی انتزاعی و عجیب به نظر برسد، برای مخاطب و هنرمندانی که روی آن کار میکنند، سخت است که پایهای را در واقعیت حفظ کنند. اگر هر پیکسل برای شما غریبه باشد، احساس تاثیر آنچه می بینید سخت خواهد بود.
اطلاعات بیشتر در مورد Moonfall
- بررسی Moonfall: پایان جهان احساس خوبی دارد
- رولاند امریش در مورد علم، استریمینگ و منشأ Moonfall
- تریلر Moonfall زمین را در آستانه نابودی در فیلم علمی تخیلی فاجعه نشان می دهد
شما به پایهگذاری آن در واقعیت اشاره کردید، و این فیلم تعداد زیادی دانشمند و فضانورد داشت که به عنوان مشاور در مورد آن اعتبار داشتند. ورودی آنها چه شکلی داشت؟
خب، ما در ابتدا شبیهسازیهای خودمان را انجام دادیم و در تماس نزدیک با ناسا بودیم. من از Maya استفاده کردم که نرم افزار استاندارد CG برای اکثر افکت هایی است که انجام می دهیم. اکثر مردم نمی دانند که مایا در واقع یک شبیه ساز فیزیک در هسته خود است. من با پرسیدن چند سوال از رولاند شروع کردم، مانند: "می خواهید فیلم چقدر طول بکشد؟" و "چه مدت طول می کشد تا ماه بیفتد؟" یا "چند مدار قبل از برخورد واقعی با زمین انجام می دهد؟" به این ترتیب، ما چند محدودیت اساسی داشتیم. او می خواست که ماه چهار بار به دور زمین بچرخد قبل از اینکه در نهایت برخورد کند، و او می خواست این اتفاق در عرض یک ماه رخ دهد.
بنابراین در مایا، یک مدل دقیق و سرعتی در مقیاس حجمی از یک منظومه شمسی کوچک از زمین، ماه و خورشید ایجاد کردم. چیزهای عجیب و غریب زیادی در مورد ماه وجود دارد – مثلاً چگالی، سرعت مداری آن، و اینکه در واقع پنج درجه کج شده است. بنابراین من تازه شروع کردم به وصل کردن همه این چیزها، و با استفاده از فیزیک نیوتنی، یک ماه شبیه سازی شده برای چرخش با سرعت صحیح به دور زمین به دست آوردم. سپس ما شروع کردیم به سر و کله زدن با آن، تلاش کردیم تا ماه را همانطور که ما نیاز داریم فرود بیاوریم.
شما واقعاً از هر دانش اخترفیزیکی که جمع آوری کرده اید بهره می بردید!
دقیقا! و ما در نهایت متوجه شدیم که پاسخ این بود که ماه را با جرمی بسیار بیشتر از آنچه در حال حاضر دارد تزریق کنیم. ما با جمع کردن جرم ماه در شبیه سازی و تماشای سقوط آن به سمت زمین شروع کردیم. این یک فرآیند تکراری بود، زیرا در ابتدا ماه به نوعی از مدار خارج شد، و سپس در طرف دیگر سرهم بندی که انجام دادیم، تنها در یک روز به زمین برخورد کرد. من در نهایت به اندازه کافی جرم به ماه تزریق کردم که پس از چهار چرخش، در حدود سه هفته، از یک نقطه تنظیم شده در مدار اولیه خود، با زمین برخورد کرد. در نهایت جرم اضافی معادل حدود یک سوم جرم زمین را به خود اختصاص داد.
و شما احساس رضایتی را که با ایجاد یک رویداد انقراض حاصل می شود را احساس کردید.
درست؟ چیزی که واقعاً در مورد آن فوقالعاده بود این است که رولاند همچنین میخواست اثرات گرانشی زیادی روی زمین برای همه افرادی که به اطراف میدوند، داشته باشد، و با تزریق جرم به ماه، در واقع این اعوجاجهای گرانشی را ایجاد کرد. در آن نقطه از شبیه سازی، زمانی که ماه در نزدیک ترین حالت خود قرار دارد، در حال ایجاد 3G [معروف به سه برابر نیروی گرانش روی زمین] کشش گرانشی به سمت ماه بود. یک تعقیب و گریز کامل با ماشین در پایان فیلم وجود دارد که در آن رانندگی می کنند و ماه در حال طلوع است، و دقیقاً در آن نقطه، بر اساس ریاضیات موجود در مدل ما، ماه واقعاً شخصیت های داستان و همه چیزها را می کشد. اجسام اطراف آنها به طرفین با نیروی 3G.
پس این فقط یک تصادف خوشحال کننده بود که ریاضیات درست شد؟ آیا این خبر از اتفاقات فیلم بود یا آن صحنه ها همیشه بخشی از برنامه بود؟
خب، این یک شرط در ابتدا بود، و اتفاقاً چیزی بود که شبیهسازی آن را تقویت کرد، بنابراین آنها آن را گرفتند و با آن اجرا کردند. جهت گیری گرانش جالب بود زیرا زمانی که ماه در حال طلوع است، گرانش مستقیماً به سمت بالا نیست، به طرفین می کشد. بنابراین شما داشتید این اثر برشی عجیب را روی زمین دریافت می کردید. آن عنصر فیزیک مایا و مدلی که ما ایجاد کردیم واقعاً وارد عمل شد. ماشینها میلغزیدند، سپس با زاویه به سمت بالا شناور میشدند، و از این دست چیزها. امیدواری اولیه وجود داشت که بتوانیم با این نوع اثرات گرانشی بازی کنیم، و شبیه سازی این امتیاز اضافی را به ما ارائه داد که به ما گفت: "بله، فیزیک در این شرایط ماوراء طبیعی این اثرات گرانشی را ایجاد می کند"، چیزی که رولند امیدوار بود. در داستان خواهیم داشت.
واکنش دانشمندان مشاور به کاری که شما در ایجاد این شبیهسازیها و مدلها انجام دادید، چگونه بود؟ آیا فشاری برای گرفتن تاییدیه آنها وجود داشت؟
من می دانم که این یک جورهایی عجیب به نظر می رسد، اما این نوع فیزیک نیوتنی در واقع محاسبات ساده ای است زمانی که تعداد کمی از اجرام گرانشی دارید. وقتی وارد تعداد زیادی از اجسام گرانشی می شوید، واقعاً پیچیده می شود. اصطلاحات مربوط به آن «مشکل دو بدنه» و «مشکل سه بدنه» است که بر اساس تعداد اشیایی که با آنها سروکار دارید. من فقط باید این کار را با ماه و زمین انجام میدادم، بنابراین میتوانستم آن را پایین نگه دارم، اما ناسا به مدل نگاه کرد و گفت: "بله، همینطور است!"
و سپس ترفند فیلم به این می شود که "پس چگونه همه اینها واقعا اتفاق می افتد؟"
پس چگونه اتفاق افتاد؟ آیا نانو گرم و ظاهر آن بر اساس مدل تکامل یافته است یا طراحی آن در تمام مدت برنامه ریزی شده بود؟
خوب، همه چیز با هم اتفاق می افتد. این درهم ریختگی دیوانه کننده است که ما شروع می کنیم. اما نانو گرم – یا آنومالی، همانطور که ما آن را می نامیم – همیشه مکانیزمی بود که ماه را وادار به انجام کاری می کرد. شکل ظاهری آن با نشان دادن یک Mandelbulb به من توسط رولاند آغاز شد – یک نمودار سه بعدی از معادله مندلبرو. رولاند این چیزی را دید که به نظر می رسید، همانطور که در حال تکامل بود و معادله ادامه داشت، به نوعی خودش را می بلعد. بسیار ریاضی بود، بسیار فراکتال، در یک الگوی تکراری. رولاند چنین بود: «من این را دوست دارم. چگونه چنین کاری را انجام دهیم؟»
بنابراین در آن زمان بود که ما هر دو فروشنده VFX خود را فعال کردیم که روی این ناهنجاری کار می کردند. آنها به طور موازی کار می کردند: Framestore و DNEG . Framestore تمام توالیهای حمله این ناهنجاری را در خارج از ماه مدیریت میکرد و DNEG همه در داخل ماه بود. آنها این ناهنجاری را به طور موازی ایجاد کردند و همه با هم کار می کردند و امیدوار بودند که بتوانیم قبل از اکران فیلم تمام این کارها را انجام دهیم، همانطور که معمولاً اتفاق می افتد.
در هسته آن، مهندسی ریاضی زیادی وجود دارد که با انجام CG ادامه می یابد. انیماتورهای افکت احتمالاً برخی از درخشان ترین هنرمندان این صنعت هستند. این مانند یک چیز جعبه سیاه است، از این نظر که شما اساساً می گویید، "اینجا، برو کارهای نابغه خود را انجام بده، و با چیزهایی که نیاز داریم برگرد"، و همیشه در آن زمان احساس دردناکی به نظر می رسد، اما در پایان، پاداش بسیار بیشتر است زیرا این ناهنجاری بسیار عجیب به نظر می رسد. خیلی خارجی به نظر می رسد، درست همانطور که قرار بود باشد.
در فیلمی با تماشای زیاد، به راحتی می توان جلوه های نامرئی را نادیده گرفت. آیا چیزی در فیلم وجود دارد که مردم از اینکه بفهمند یک جلوه بصری است شگفت زده شوند؟
تعداد زیادی افکت نامرئی در فیلم وجود دارد. حدود 1700 پلان در فیلم وجود دارد که به نوعی جلوه های بصری دارند. گاهی اوقات به سادگی انجام سیم کشی است. یک مثال عالی این است که در تمام سکانسهای فضایی – مانند پیادهرویهای فضایی و موارد دیگر در سکانس آغازین – گیرهها و بخش خوبی از تمام کلاهها CG هستند. به طور معمول، هنگامی که در یک صحنه شیشه ای داریم، در تلاش برای رنگ آمیزی انعکاس ها هستیم، اما در این مورد، چون اکسیژن وارد لباس فضایی نمی شد، کلاه ایمنی باید باز باشد. بنابراین ما باید در هر چیزی که قرار است در آن انعکاس دیده شود، نقاشی میکردیم.
در صحنه آغازین، وقتی به برایان (پاتریک ویلسون) نگاه می کنید، می توانید فضانورد دیگر، مارکوس (فرانک فیولا) را که در کلاه خود منعکس شده است، ببینید. این همه CG خالص است. ما باید یک دوبل دیجیتال کامل از همه فضانوردان بسازیم تا بتوانید آنها را در هر یک از بازتاب ها ببینید. Framestore این کار را انجام داد و آنقدر خوب به نظر می رسد که حتی آن را ثبت نمی کنید. صادقانه بگویم، گاهی اوقات آن را فراموش می کنم. مثل این است که "اوه، درست است، ما در آن عکس یک گیره کار کردیم!" فقط آنقدر خوب به نظر می رسد که می توانید از کنار آن عبور کنید.
در Moonfall چیزهای زیادی از جنبه جلوههای بصری اتفاق میافتد و این چند سال دیوانهوار برای انجام همه کارها گذشته است. چه حسی به شما دست می دهد که این فیلم در آنجا پخش شود؟ عنصری که بیشتر به آن افتخار می کنید چیست؟
من در مورد همه آن هیجان زده هستم. من همه بچه هایم را دوست دارم، می دانید؟ و هر شات کوچک مهم است. […] من رضایت از برنامه های خوب ساخته شده را دوست دارم. شما همیشه مقدار مشخصی از هرج و مرج دارید، به خصوص در فیلمی مانند این، جایی که همه جا هرج و مرج است. اما من عاشق برنامه ریزی بلندمدت و بازدهی هستم که در راه است. […] من یکی از جالب ترین شغل های دنیا را دارم.
فیلم Moonfall به کارگردانی رولاند امریش اکنون در سینماها اکران می شود.